نشانه های آخرالزمان در حدیثی از رسول اکرم (ص)
حذیفه می گوید:دیدم رسول معظم اسلام (ص) پرده ی کعبه را گرفته و گریه می کند.عرض کردم: یا رسول الله! چه چیز شما را به گریه آورده است؟خداوند چشمهای تو را نگریاند.فرمودند: ای حذیفه دنیا از بین رفته... یا مثل اینکه تو در دنیا نبودی.
عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت باد! آیا علائمی هست که دالّ بر وقوع چنین وضعی در دنیا باشد؟
فرمودند: آری - ای حذیفه! – مطالبی که می گویم به قلبت بسپار و با چشمت ببین و با انگشتانت شماره کن:
وقتی که امت من نماز را ضایع کنند.
از شهوات پیروی کنند.
خیانت در میان مردم زیاد شود.
امانت و امانت داری کم شود.
مشروبات الکلی بنوشند.
فضا تاریک شود ( ممکن است اشاره به سیاهی معصیت و یا آلودگی هوا باشد ).
به واسطه ی خشکسالی، آب قنات ها و چاه ها کم شود.
آسمان و این فضای لا یتناهی غبار آلود شود.
امنیت از راه های زمینی و هوایی برداشته شود.
مردم همدیگر را سبّ و لعن کنند.
خانواده ها در دامن فساد سقوط کنند ( مانند بی حجابی، رقاصی،قمار و... ).
مردم در زندگی گرفتار تجملات و مد پرستی شوند و سرانجام قناعت و میانه روی متروک گردد.
افراد جامعه نسبت به یکدیگر بدبین شوند و عدم اعتماد بر جامعه سایه افکند.
سالهای دنیا پست و خوار شود.
درختکاری زیاد شود و محصول ها اندک شود.
قیمت ها بالا رود.
بادها زیاد شود.
پرده از روی باطن مردم برداشته شود ( و جنایتکاران و دنیا پرستان و جاه طلبان شناخته شوند، یا بدان آشکار شوند یا علائم ظاهر شوند.
عمل شنیع لواط علنی شود ( کما اینکه همجنس گرایی را هم اکنون حقوق بشر هم می دانند... ).
خلاف پسندیده شود.
تجارت و کاسبی دچار سختی و تنگی شود و اشیاء مورد درخواست کم شود.
تمام برنامه ها را با کمال گستاخی و خود سری بر مبنای هوای نفس ( دلم می خواهد ) پیاده کنند.
نا سزا و فحش دادن به پدران و مادران را وسیله ی مزاح و سرگرمی قرار دهند.
آشکارا ربا بخورند و کوچکترین ترسی از خداوند نداشته باشند.
بی عصمتی و زنا در میان مردم رواج پیدا کند.
خشنودی و راضی بودن از زندگی و برنامه ی آن بسیار کم شود.
افراد سفیه و نادان زمام امور را به دست گیرند.
خیانت به انواع و اقسام مختلف در میان همه ی طبقات زیاد شود.
امانت را بی اهمیت بدانند و به آن بی اعتنا باشند و افراد امین کم شوند.
افراد از اخلاق و کار خویش تعریف کنند.
نادانها به دلیل نادانی خویش مشهور شوند.
مردم خانه های ( دنیوی ) خود را بیارایند و دیوار های آن را زینت دهند.
قصر ها و خانه ها بلند ساخته شود ( مانند ساختمان های بلند که آسایش و امنیت را از همسایه ها سلب می کنند ).
باطل را به لباس حق جلوه دهند.
زشتی دروغ از بین برود به حدی که لباس راستی بر آن بپوشانند.
اگر کسی در کارش صحت عمل داشته باشد او را ضعیف بدانند.
پستی و لئامت و سرزنش یکدیگر را به حساب عقل بگذارند ( صاحبش را عقل بدانند ).
گمراه بودن و راه کج رفتن را هدایت بشمارند.
بیان را، کوری بدانند ( اگر به وسیله ی بیان حقایقی گفته شود که به نظر آنها خوش نیاید بگویند این شخص کور است و واقعیت دنیا را نمی بیند ).
و خموشی را بی خردی بدانند.
دانشمند اگر بخواهد از علم خویش به نفع خود و جامعه حرف بزند، او را جاهل و علمش را نادانی بدانند.
نشانه ها بسیار شود و یکی پس از دیگری ظاهر گردد.
تحقیق نکرده سخنان دور از حقیقت بگویند ( مردم را متهم کنند و بدون دلیل آبروی بندگان خدا را بریزند ).
آسای مرگ بر سر جامعه بچرخد.
مردم از نظر بینش و دید قلبی کور شوند و حقایق را نبینند ( مانند جنایاتی که از زمامداران خود می بینند و در عین حال می گویند خوب است ).
کار های ناپسند بر اعمال خوب غلبه پیدا کند.
محبت به یکدیگر و صله ی رحم از دلهای مردم برداشته شود.
تجارت و بازرگانی زیاد شود و مردم کارهای باطلو نلچیز را نیکو بدانند.
جان خود را به یکدیگر به خاطر شهوتهای زیادی که دارند، بذل کنند.
کارهای بزرگ را آسان شمارند ( نظیر جنگ با دولت های بزرگ ).
از پوشیدن پوستهای حیوانات حرام گوشت ( یا ذبح شرعی نشده ) باکی نداشته باشند.
جامه های نرم و زیبا و نازک بپوشند ( و بدن آن ها از روی لباس پیدا باشد ).
رغبت به دنیا پیدا کنند و آن را بر آخرت مقدم شمارند.
رحم از دلهای همه ی مردم برود.
فساد جنبه ی عمومی پیدا کند.
قرآن را به بازی بگیرند ( از نام آن و آیاتش به نفع اهداف شوم خود سوء استفاده کنند ).
اموال بیت المال ( وجوه شرعیه ) را مال شخصی خود بدانند یا حقوق شرعیه مال خود را ندهند و بگویند مال خودمان است.
مسکرات را با تغییر نام حلال بدانند.
در وقت دادن زکات مال خود خیانت کنند ( کم بدهند یا جنس نا مرغوب عرضه کنند ).
ربا را به نام خرید و فروش و اجاره دادن محلی از مقروض بگیرند.
در فسق و فجور مرد ها با مرد ها و زن ها با زن ها برابری کنند.
به نافرمانی از خداوند ( گناه کردن ) مباهات کنند.
دلهای مردم پر از تکبر و نخوت شود و ظلم و جور در پادشاهان و نادانی در مردم( زیر بار ظلم رفتن ) ظاهر شود.
در چنین وضعی دیندار باید دین خود خود را بردارد و از این طرف به آن طرف و از این قله ی کوه به آن قله و از این دره به آن دره ی دیگر برود تا سلامت دین داشته باشد.
از اسلام باقی نماند جز اسمی و از قرآن باقی نماند جز رسمی ( قرآن در دلها کهنه شود و فقط اسم و رسمی از آن باقی بماند ).
قرآن بخوانند در حالی که از گلوگاه و استخوان ترقوه و گردن نگذرد و از وعده های خداوندی و وعید های آن عملا در میان آن مردم خبری نباشد و از خداوند نترسند و به یاد ایشان نباشند و از ناسخ و منسوخ قرآن بی خبر باشند.
در این حالات مساجدشان آباد باشد اما دلهاشان از تقوا و ایمان تهی.
علما و دانشمندان آن زمان بدترین مردم روی زمین باشند و تمام فساد ها و فتنه ها از ناحیه ی آن ها برخید و بازگشت همه ی آن ( فتنه ها ) به سوی خود ایشان است.
مردم خیر و نیکوکار و مراکز خیر از بین برود اما اهل شرو فساد بمانند.
مردم به خداوند عالم در کارهایشان بی اعتنا باشند و اعمالشان از روی تحقیق نباشد.
تنها محبوب مردم دینار و درهم ( و پول ) باشد (ثروت از هر راهی بیاید، حلال یا حرام، مانعی نداشته باشد).
هر قدر ثروتشان زیاد شود باز بگویند فقیریم.