خلاصه دستور زبان فارسی (ضمیر ، قید ، گروه اسمی ...)
خلاصه دستور زبان فارسی (ضمیر ، قید ، گروه اسمی ...)
ضمیر و مرجع ضمیر چیست ؟
ضمایر واژههای هستند که به جای اسم نشسته و با پذیرش نقش های مختلف اسمی، از تکرار اسم جلوگیری می کنند.
مرجع ضمیر: اسمی را که ضمیر به جای آن می نشیند مرجع ضمیر گویند.
اقسام ضمیر عبارتند از:
ضمیر شخصی " من ، م- تو ، ت - او ، ش - ما ، مان - شما ، تان - ایشان ، شان " ضمیر مشترک "خود، خویش و خویشتن " ضمایر اشاره، پرسشی، تعجبی و مبهم . هر یک از این ضمایر معادل یک صفت با اسم مشابهاند.
*****************
ضمیر واژه اى است که به جاى اسم مى نشیند و نقش های مختلف آن را می پذیرد.
مرجع ضمیر همان اسمى است که ضمیر جانشینِ آن شده است.
**البتّه گاه ضمیر ، مرجع ندارد، یعنى خود به حالت اسم بروز مى کند.
مرجع معمولاً قبل از ضمیر، و گاه پس از آن مى آید.
ضمیر داراى هشت گونه است:
شخصى، مشترک، اشاره، پرسشى، مبهم، تعجّبى، شمارشی، ملکی (اختصاصی)
ضمیر اشاره:ضمیری است که مرجع آن به اشاره معلوم شود: آن/ این و ترکیباتش مثل اینان/ آن ها- (کتاب را بگیر و آن را بخوان.)
ضمیر پرسشى:واژه های پرسشی اگر به تنهایی در جمله بیایند. (بدون همراهی اسم): که/ چه/ کدام/ کی/ کجا/ چگونه/ چند/ چقدر- (تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.)
ضمیر مبهم:واژه هایی که بر شخص یا مقدار مبهمی دلالت می کنند. چند/ همه/ هیچ/ یکی/ هرکه/ کمی/ دیگری- ( چند مى گردى به دور خویشتن؟)
ضمیر تعجّبى:واژه هایی که مفهوم تعجب و شگفتی را برساند: به/ چقدر/ وه...- (وه که چگونه مى رزمند شیرمردان مبارز!)
ضمیرشمارشی:صفت شمارشی که بدون همراهی اسم بیاید.- (حمید به کلاس چهارم می رود.)
ضمیر ملکی:واژه مرکب "ازآن" است که معنی "مال" / "متعلقبه" را می دهد.- (من زان خودم هرآنچه هستم، هستم.)
نکته: ضمیر نیز همانند اسم در جمله داراى نقش است.برخى از ضمیرها همه نقشهاى اسم و برخى دیگر بعضى از نقشهاى اسم را مىپذیرند
****************************************
حذف اجزای جمله
گاهی اوقات می توانیم بعضی از اجزای جمله را حذف کنیم به طوری که در معنای جمله تغییری به وجود نیاید.در زیر مثال هایی جهت حذف در اجزای جمله آمده است.
حذف فعل: که بود آمد؟ علی (علی بود) . او نه چیزی زیاد دارد و نه چیزی کم.
حذف نهاد: برو (تو برو) - کتاب ها را باز کنید. (شما دانش آموزان کتاب ها را باز کنید.)
حذف مسند: احسان غایب است نه علی. (احسان غایب است نه علی غایب است.)
حذف مفعول: از احمد کتابی گرفتم و خواندم. (از احمد کتابی گرفتم و کتاب را خواندم.)
حذف متمم: به مسابقه رفتم، ولی دیر رسیدم.( به مسابقه رفتم ولی دیر به مسابقه رسیدم.)
حذف قید: دیروز به باغ رفتم و دو ساعت در آنجا گردش کردم. (دیروز به باغ رفتم. دیروز دو ساعت در آنجا گردش کردم.)
حذف حرف اضافه: عصر می رویم گردش. (در عصر به گردش می رویم.)
حذف حرف ربط: بیا بریم کتابخانه. (بیا تا به کتابخانه برویم.)
حذف همه اجزای جمله: حمزه امروز به دبیرستان نیامده است؟ نه. (نه. حمزه امروز به دبیرستان نیامده است.)
در جمله های پاسخی: معمولاً کلمه ای که مورد پرسش است ذکر و بقیه حذف می گردد:
که کتاب مرا از اینجا برداشت؟ من (من کتاب ترا از اینجا برداشتم.)
منبع:دستور زبان فارسی تالیف گیوی و انوری
******************************
حرف چیست ؟
بعضی از کلمه ها معنی مستقلی ندارند و در سخن برای پیوند دادن کلمه ها یا جمله ها به یکدیگر یا نسبت دادن کلمه ای به کلمه ای یا جمله ای و یا نشان دادن نقش کلمه ای در جمله به کار می روند. این کلمه ها را حرف می گویند.
انواع حروف:
1- حرف ربط2- حرف اضافه3- حرف نشانه
حرف ربط:
حرف های ربط ساده: حرف های ربط ساده از یک واژک ساخته شده اند و عبارتند از:
اگر، اما، پس، تا، چون، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نه، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکب:
مجموعه ای از دو یا چند کلمه که معمولاً یکی از آن ها حرف ربط یا حرف اضافه ساده است:
همین که خورشید طلوع کرد حرکت کردیم.
پاره ای از حروف ربط مرکب عبارتند از:
آنجا که، از این روی، از بس، اکنون که، ...
حرف اضافه:
حرف های اضافه، کلمه هایی هستند که کلمه یا گروهی را به فعل، صفت یا به اسم و نظایر آن ها نسبت می دند.
حرف های اضافه از جهت ساختمان بر دو قسمند:
الف) حرف های اضافه ساده: از یک واژک ساخته می شوند :
مانند: از، اِلا، با، بر، برای، بی، حز، در، مگر، مثل، -ِ (کسره اضافه)
ب) حرف های اضافه مرکب : از یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر مانند اسم ، صفت و حرف ساخته می شوند.
مانند: از برای، به مجرد
حرف نشانه:حرف های نشانه، حرف هایی هستند که برای تعیین نقش کلمه در جمله می آیند.
حرف های نشانه سه دسته اند:
نشانه ندا: خدایا، پروردگارا، دلا – ای خدا، ای برادر، ای آقا یا رب، یا علی، یا حسین
نشانه مفعولی: کتاب را برداشتم، قلم شما را آوردم.
نشانه موصوف و صفت یا نشانه مضاف و مضاف الیه : کسره که در آخر موصوف و یا در مضاف می آید:
موصوف و صفت : مدادِ خوب، کارِ بزرگ *** مضاف و مضاف الیه : مداد علی ، کار ساختمان
**********************************
بند و عناصر ساختمانی بند چیست ؟
بند به آن واحد زبان فارسی گفته می شود که از یک گروه یا بیشتر ساخته شده ست آن خود در ساختمان بالاتر یعنی جمله به کار می رود.
عنصرهای ساختمانی بند:
مسندالیه: آن عنصر ساختمانی بند که محل کارکرد گروه اسمی است . باستثنای آن زیر طبقه ای از گروه اسمی که دارای عنصر "را " باشد.
متمم : آن عنصر ساختمانی که محل کارکرد گروه اسمی است.
اسناد: عنصر ساختمانی بند که محل کارکرد (function) گروه فعلی است و یا به عبارتی گروه فعلی همیشه در جایگاه اسناد قرار می گیرد.
ادات: آن عنصر ساختمانی که محل کارکرد گروه قیدی است. گاهی نیز گروه اسمی می تواند جایگاه ادات را اشغال کند.
ملاک های شناسائی مسندالیه و متمم
1- هر گروه اسمی که “را " داشته باشد حتماً متمم است
2- اسناد فقط با مسندالیه از نظر شخص و عدد مطابقه می کند نه با متمم.(غریبه ها او را جناب سروان می نامیدند.)
3- وقتی مسندالیه و متمم از نظر شخص و عدد یکسان باشند و علامت “را "هم وجود نداشته باشد، ملاک شناسایی فقط توالی است. اول مسندالیه و سپس متمم (مسند ) قرار می گیرد.
ملاک شناسائی ادات
تمام گروه هایی که با حرف اضافه شروع می شوند از نوع گروه قیدی هستند و جایگاه ادات را در ساختمان بند اشغال می کنند.
مثال: به طرفداری او، از طرف مردم، برای کسب اطلاعات بیشتر، به من، با نظارت او
*** اگر حرف اضافه حذف شود بالقوه وجود دارد و می توان آن را افزود.
دستگاه مطابقه:
مثال: برگ ها می ریزند. / مسند الیه جمع، اسناد جمع - برگ ها می ریزد./
مسند الیه جمع، اسناد مفرد گربه ها دعوا می کنند / مسند الیه جمع، اسناد جمع - /
گربه ناراحت است./ مسندالیه مفرد، اسناد مفرد
در زیر طبقه انسان: الف) اول شخص: من رفتم - ما رفتیم
ب) دوم شخص: جنابعالی فرمودید. مسندالیه مفرد، اسناد جمع سرکار اینطور خواستید. مسند الیه مفرد، اسناد جمع
اگر هسته گروه اسمی غیر از کلمات “جنابعالی،حضرتعالی،سرکار باشد، در مورد دوم شخص مطابقه اجباری است:
تو گفتی شما گفتید
ج) سوم شخص: انتخاب وجود دارد – دکتر منزل نیست. / دکتر منزل نیستند.
***************************************
گروه در دستور زبان فارسی چیست؟
گروه به آن واحد زبان فارسی گفته می شود که از یک کلمه یا بیشتر ساخته شده است و خود در ساختمان بالاتر یعنی بند به کار می رود.
گروه های فارسی به سه دسته تقسیم می شوند:
1- گروه فعلی
2- گروه اسمی
3- گروه قیدی
گروه فعلی:بزرگترین گروه فعلی در زبان فارسی از شش عنصر ترکیب شده است:
مثال: نه باید برداشته شده باشد.
فرمول ساختمانی گروه فعلی را در فارسی می توان چنین بیان کرد: (ن) (ق) (غ) ف (ل) (ح)عناصری که در بین دو هلال قرار گرفته اند اختیاری هستند. فقط عنصر “ف " یعنی فعل واژگانی اجباری است:
ساختمان گروه اسمی :
گروه اسمی فارسی از یک کلمه یا بیشتر ساخته شده و در جایگاه مسندالیه، متمم و گاهی ادات قرار می گیرد.
گروه اسمی از یک هسته و تعدادی وابسته که در دو طرف هسته قرار می گیرد تشکیل شده است.
ملاک های تشخیص وابسته پیشرو، هسته و وابسته پیرو از یکدیگر “کسره اضافه" است.
الف – وابسته های پیشرو به یکدیگر اضافه نمی شوند و در بین آن ها و هسته نیز اضافه وجود ندارد.
ب - اولین کلمه ای که پس از آن اضافه قرار می گیرد هسته است.
ج – عناصری که بعد از هسته قرار می گیرند وابسته های پی رو هستند که همه به هم اضافه می شوند مگر در شرایط خاص.
ساختمان گروه قیدی :
گروه قیدی فارسی از یک کلمه یا بیشتر ساخته شده است. و در جایگاه ادات را اشغال میکند.
گروه قیدی نشانه دار: گروه های قیدی با علامت تنوین: مثلاَ ، احیاناً و ....
گروه قیدی با حرف اضافه: پیوند + دنباله (گروه اسمی)
پیوند = حرف اضافه + (رابطه) یا (رابطه) + حرف اضافه
در زیر/ نظر آقای دکتر فرزان
عطف به/ نامه شماره 501
از طرف/ این وزارتخانه
در باره / شهریه این نیمسال
قبل از/ کنفرانس
گروه قیدی بدون نشانه:دارای هیچ علامت صوری خاصی نیستند.
گروه قیدی بدون نشانه واژگانی هستند که در صورت ظاهری تمایز به خصوصی ندارد ولی شناسایی به وسیله معنی است مانند: همیشه، همواره، هنوز، اکنون، فقط، هم، نیز، بس، با هم، هر گز، شاید، اینطور، بله، آره، خیر، نه، نخیر و ...
طبقه بسته دستوری :
گروه هایی که دارای کاربردهای دستوری ویژه ای هستند. مانند: بطوریکه، چنانچه، وقتیکه، هنگامیکه، اگر، هرگاه، که، برای اینکه، چون، زیرا، تا، والا، مگر، وگرنه، اما و ...
***********************************************
قید چیست ؟
قید: واژه ای است که به مفهوم “فعل” چیزی اضافه می کند و توضیحی در بارۀ آن می دهد. به عبارتی فعل را به مفهوم جدیدی وابسته و مقید می کند:
رضا
[b]تند
[/b] رفت.
به علاوه کلمه ای که به مفهوم صفت، مسند، قید و یا مصدر چیزی می افزاید و توضیحی در باره آن می دهد نیز قید نامیده می شود:
شاگرد
[b]بسیار
[/b] کوشا
او
بسیار
کوشاست.
او
[b]خیلی
[/b] خوب می نویسد.
قید مختص:
بجز نقش قیدی نقش دیگری در جمله نمی گیرند:
هرگز، هنوز، البته، احیاناً، اتفاقاً، حتی المقدور، فی الفور
من هرگز اورا ندیده ام.
قید مشترک:
بعضی از اسم ها و صفت ها و کلمات دیگر گاهی نقش قیدی می گیرند:
احمد
[b]شب
[/b] به خانه برگشت.
احمد
[b]خوب
[/b] می نویسد.
اقسام قید از جهت معنی
قید زمان: شب باران آمد - بعضی وقت ها باران می بارد.
قید مکان: حسین اینجا نشسته بود و احمد آنجا.
قید کیفیت: احمد خوب کار می کند. - احمد به آرامی کار می کند.
قید حالت: حالت فاعل یا مفعول را بیان می کنند:
مرد مجروح افتان و خیزان خود را به پشت درخت رسانید.
قید تاسف: افسوس که دوستان خیلی زود رفتند - متاسفانه نتوانستم شما را ببینم.
قید تعجب: عجبا! عمر آدمی چه زود به پایان می رسد.
قید تصدیق و تاکید: حتماً به دیدار شما خواهم آمد.
قید پرسش: چگونه این کار را انجام خواهید داد؟
قید شک و تردید: شاید فردا به کتابخانه بروم.
************************************************
صوت یا شبه جمله چیست ؟
برای بیان حالات روحی و درونی : چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن ها از کلماتی همچون به، وه، آه، آوخ و جزء آن ها استفاده می شود که به آن شبه جمله یا صوت می گویند.
اقسام شبه جمله:
شبه جمله امید و آرزو و دعا: کاش، ای کاش، الهی، ان شاء الله
شبه جمله تحسین و تشویق: خوب، آفرین، مرحبا، به به، بارک الله
شبه جمله درد و تاسف: آه، واویلا، وای، دریغ، فریاد
شبه جمله تعجب: به، وه، اوه، عجب، شگفتا
شبه جمله تنبیه و تحذیر: امان، مبادا، زنهار
شبه جمله امر، یا الله، بسم الله، خاموش، خفه
شبه جمله احترام و قبول: چشم، قربان، ای بچشم
شبه جمله جواب و تصدیق: بله، آری، البته، ای، ای والله
کاربرد شبه جمله:
1- جانشین جمله است و همراه حرف اضافه به کار می رود و متمم می گیرد: مرحبا به این فکر و ادراک
2- جانشین جمله پایه است و همراه حرف ربط می آید و جمله پیرو می گیرد: افسوس که افسانه سرایان همه خفتند!
ای کاش که هر روز شما را می دیدم!
3- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط به کار می رود و حکم جمله مستقل دارد: بارک الله! به شما تبریک می گویم. آفرین! خوب نوشته ای
4- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط به کار می رود و نقش قیدی پیدا می کند: علم و آزادگی و حُسن و جوانی و هنر عجبا هیچ نیرزد که بی سیم و زرم!
5- بی همراهی حرف اضافه و حرف ربط در جایگاه مسند: خوشا شیراز و وضع بی مثالش خداوندا، نگه دار از زوالش.
*****************************
کاربرد اسم و نقش های آن در جمله
اسم در جمله، نقش های گوناگونی را می پذیرد. که عبارتند از:
1- نقش نهادی
2- نقش اضافی
3- نقش مسندی
4- نقش وصفی
5- نقش مفعولی
6- نقش تمیزی
7- نقش متمّمی
8- نقش بدلی
9- نقش قیدی
10- نقش ندایی
نقش نهادی: اسم وقتی نهاد یا مسندالیه است که امری یا چیزی را به آن نسبت دهند؛ به عبارتی در باره آن خبری داده شود.
اسم هم به تنهایی و هم با همراهی وابسته هایی می تواند نهاد جمله باشد.
کاربرد و نقش نهاد :
1- کننده کار (فاعل) است. ناصر: ناصر آمد.
2 پذیرنده کار (در اصل، مفعول) است. نادر: نادر کشته شد.
3 دارنده صفت و حالتی است. باغ/سام باغ با صفا است./ سام مریض شد.
4 وجود و هستی را به آن نسبت دهند. کتاب :کتاب روی میز است.
5 مالکیت را به آن نسبت دهند. سعید : سعید کتاب دارد.
مطابقت فعل با نهاد
1- اگر نهاد جاندار باشد، فعل در جمع و مفرد با آن مطابقت دارد: هما آمد. – هما و بابک آمدند.
2-اگر نهاد جمع غیرجاندار باشد، فعل را هم مفرد و هم جمع می توان آورد: شاخه ها شکست – شاخه ها شکستند.
3-اگر نهاد جمع و اسم معنی یا اسم زمان باشد مانند روزها، سال ها، هفته ها معمولاً فعل را مفرد می آورند: سال ها گذشت، ولی وعده ها انجام نیافت. دشواری ها گذشت و پیروزی ها نزدیک است.
4- گاهی از روی احترام برای نهاد مفرد، فعل جمع می آورند: استاد تشریف آوردند. پدرم فرمودند.
5- اگر نهاد اسم جمع باشد معمولاً فعل آن را هم جمع و هم مفرد می توان آورد: جمعیت متفرق شدند = جمعیت متفرق شد
6- برخی از اسم های جمع فقط با فعل مفرد می آیند: گله مشغول چرا شد - قافله گذشت.
نقش مسندی: خراسان، استان است. کاظم، برادر من است.
نقش مفعولی: مفعول اسمی است که همراه فعل متعدی می آید و کار بر آن، واقع می شود: سعید را دیدم. کتابی خریدم.
در زبان فارسی امروزی مفعول به چهار صورت می آید:
1-همراه “را، در صورتی که مفعول، معرفه باشد مانند: علی را دیدم - باغ را خریدم
2- همراه “ی، در صورتی که مفعول، معرفه نباشد مانند: مردی دیدم - باغی خریدم
3- بدون “را و “ی، در این حالت مفعول بیشتر بیان جنس می کند: حمید کتاب خریده است.
4- با “را و “ی: اتوبوس مردی را در خیابان زیر گرفت.
5- مفعول نیز مانند نهاد می توان ضمیر یا صفت جانشین اسم باشد: که را دیدی؟ او را دیدم. دانشمندی را دیدم.
نقش متممی:متمم اسمی است که همراه یکی از حروف اضافه می آید و توضیحی در باره فعل می دهد:معصوم از خانه به مدرسه رفت. منصور مشق هایش را در کلاس با خودکار در دفترش نوشت.
متمم نیز مانند نهاد و مفعول گاهی ضمیر یا صفت است نه اسم: علی از من کتابی گرفته است. من از راننده ای آدرس شما را گرفتم.
منبع: دستور زبان فارسی تالیف گیوی و انوری
**********************************************************