ضمایر و انواع آن
ضمایر و انواع آن
ضَمیر واژهایست که میتواند جایگزین اسم شود، مثلاً به جای آنکه بگوییم «پرویز را دیدم و به پرویز گفتم»، میگوییم «پرویز را دیدم و به او گفتم».
فهرست محتوای مقاله
۱ ضمایر فارسی
۲ نقش ضمیر در زبانهای مختلف
۳ انواع ضمیر
۳.۱ 1- ضمیر شخصی وانواع آن
۳.۲ الف : ضمیر شخصی منفصل
۳.۳ ب: ضمیر شخصی متّصل
۳.۴ 2- ضمیر مشترک
۳.۵ 3- ضمیر اشاره
۳.۶ 4- ضمیر پرسشی
۳.۷ 5- ضمیر مبهم
۳.۸ 6- ضمیر تعجّبی
۳.۹ 7- ضمیرشمارشی
۳.۱۰ 8- ضمیر ملکی
ضمایر فارسی
ضمایر شخصی برای اول شخص «من» و «ما» هستند.
ضمایر شخصی برای دوم شخص «تو» و «شما» هستند.
ضمایر شخصی برای سوم شخص «او» و «ایشان» هستند.
***گاهی به جای «او» ضمیر سوم شخص مفرد «وی» میآید.
در زبان پهلوی (پارسی میانه) وی برای حالت مفعولی و او برای حالت فاعلی به کار میرفت.
ضمیر دارای هشت گونهاست: شخصی، مشترک، اشاره، پرسشی، مبهم، تعجّبی، شمارشی، ملکی(اختصاصی)
نقش ضمیر در زبانهای مختلف
زبانه ها به دو دسته «ضمیرآزاد» (free pronoun) و «ضمیروابسته»(bound pronoun) تقسیم میشوند.
در زبانهای ضمیر آزاد، ضمایر بیشتر به شکل منفصل (independent pronoun) به کار میروند، یعنی ضمایر، کلماتی هستند که از نظر نحوی، یک واحد مستقل به حساب میآیند. حتی اگر در این زبانها، ضمایر به صورت شناسه (agreement) و واژهبست یا ضمیر متصل (clitic) به کار رود، باز هم نقشهای دستوری اصلی در ضمیر منفصل خود را نشان میدهند.
برعکس، در زبانهای ضمیروابسته، ضمایر بیشتر به شکل ضمیر متصل و شناسه خود را نشان میدهند و ضمایر منفصل، یا اصولاً در زبان وجود ندارند، یا اینکه نقشی فرعی ایفا میکنند و بیشتر برای تأکید به کار میروند.
اوایل زبانشناسان گمان میکردند که اگر در زبانی، ضمیر به اشکال مختلف (ضمیر منفصل، ضمیر متصل یا شناسه) به کار رود، طبعاً ضمیر منفصل، نقش اصلی را دارد و کاربرد آن اجباری است.
به عبارت دیگر، ضمایر متصل یا شناسهها همواره دارای نقش فرعی هستند و فقط یک سری اطلاعات را که در ضمیر منفصل آمده است، تکرار میکنند.
همچنین اعتقاد بر آن بود که نشانههای حالت (case markers) به ضمایر منفصل میچسبند و بنابراین ضمایر منفصل، موضوعها (arguments) را نشان میدهند. بر اساس این مقدمات، نتیجهگیری نهایی نیز آن بود که هم از لحاظ درزمانی و هم از لحاظ همزمانی، ضمایر منفصل اهمیت بیشتری دارند و در سیر تحولات تاریخی، طبیعتاً ابتدا ضمایر منفصل در زبانها به کار رفته و سپس به صورتهای دیگری تبدیل شده است.
اما در یک سری از زبانها، مشاهده شد که شناسهها و واژهبستها، نقش اصلی را بر عهده دارند و ضمایر منفصل بیشتر از لحاظ تأکیدی یا تقابلی مورد استفاده قرار میگیرند (از جمله در زبان فارسی).
همچنین در برخی زبانها، نشانههای حالت نیز به ضمایر متصل یا شناسهها میچسبند. در این زبانها، ضمایر متصل و شناسهها، اجباری هستند و ضمایر منفصل جنبه اختیاری دارند. بنابراین فرضیات قبلی زبانشناسان رد شد.
دو نوع مطابقه در زبانها وجود دارد.
مطابقه دستوری (grammatical agreement) یکی از این دو نوع مطابقه است که بیشتر در زبانهای ضمیرآزاد دیده میشود. در این نوع مطابقه، ضمایر منفصل نقش اصلی را بر عهده دارند و شناسهها و ضمایر متصل یا واژهبستها با ضمایر منفصل مطابقه میکنند (تکرار اطلاعات).
در مطابقه مرجعدار (anaphoric agreement)، خودِ شناسهها و ضمایر متصل، مستقیماً به اسمها اشاره دارند و نیازی به ضمایر منفصل نیست. این نوع مطابقه بیشتر در زبانهای ضمیروابسته دیده میشود.
در زبانهایی که از این نوع مطابقه استفاده میکنند، از آنجا که کلمات دارای شناسه هستند و نقش خود را مشخص میکنند، ترتیب کلمات (word order) چندان ثابت نیست.
با توجه به تقسیم زبانها به دو دسته ضمیرآزاد و ضمیروابسته و همچنین معرفی دو نوع مطابقه (مرجعدار و دستوری)، باید این دستهبندیها را به صورت یک طیف (تقسیمبندی نسبی و نه مطلق) در نظر گرفت.
به عبارت دیگر، برخی زبانها هستند که کاملاً ضمیرآزاد یا کاملاً ضمیروابسته به شمار میروند و برخی دیگر، ترکیبی از دو نوعِ ضمیرآزاد و ضمیروابسته هستند.
مثلاً به نظر میرسد زبان آبخازی کاملاً ضمیروابسته باشد، زیرا همه ضمیرها به صورت شناسه در فعل به کار میروند و از سوی دیگر همان فعل، نشاندهنده همه موضوعها و حالتها است.
زبان انگلیسی تا حد زیادی ضمیرآزاد است. باید گفت گوناگونی فراوانی در این زمینه بین زبانها مشاهده میشود.
زبانشناسان در ابتدا گمان میکردند که ضمایر منفصل و به خصوص ضمایر منفصلٍ «اولشخص» و «دومشخص»، جنبه جهانی (universal) دارند و در همه زبانها قطعاً این دو مفهوم، به شکل واحدهای نحوی مستقل به کار میروند.
همچنین این ضمایر منفصل، از لحاظ معنایی و ساختی، قابل تحلیل نیستند. یعنی نمیتوان آنها را به تکواژهای مختلف تقسیم کرد و از لحاظ معنایی هم، در هیچ زبانی، تکواژی که برای اشاره این ضمایر به کار میرود، در ابتدا معنای دیگری نداشته است.
با این وجود، مشاهده شد که در برخی زبانها، اصولاً ضمایر منفصل وجود ندارند و در برخی دیگر که دارای ضمایر منفصل (به منظور تأکید بیشتر) هستند، گاهی این ضمایر از دو یا چند تکواژ تشکیل شده است. علاوه بر این، گاهی این ضمایر منفصل، دارای ریشه معنایی هستند و به مفهوم دیگری نیز به کار میروند.
در بررسی تاریخی مسئله زبانهای ضمیرآزاد و ضمیروابسته، باید توجه داشت که در تحولات تاریخیِ زبانهای ضمیرآزاد، عمدتاً شناسهها و ضمایر متصل تغییر میکنند و ضمایر منفصل، ثابت هستند. برعکس، در زبانهای ضمیروابسته، ضمایر منفصل تغییر میکنند و ضمایر متصل ثابت هستند.
برخی زبانها فاقد ضمیر یا ضمیرانداز.
در این زبانها، ضمایر شخصی به شکل عادی وجود ندارد و کلماتی که معانی دیگری دارند، گاهی برای اشاره به مفهوم شخص به کار میروند. در این زبانها، عواملی مانند مقام اجتماعی و احترام، نوع کاربرد این واژهها را تعیین میکند.
مثلاً در زبان برمهای، کلمه «بنده» (slave) برای اشاره به اولشخص به کار میرود و برخی عناوین دینی (برای احترام) برای اشاره به دومشخص مورد استفاده قرار میگیرند.
برای تعیین دقیق آنکه آیا میتوان این کلمات را همان ضمیر در نظر گرفت یا خیر، چند معیار وجود دارد.
ولاً این کلمات باید در بافت کارگفتها (speech acts) به کار روند تا مشخص شود آیا میتوانند دقیقاً جایگزین ضمیر شوند یا خیر.
روش دوم آن است که مشخص شود این کلمات «تغییردهنده» (shifter) هستند یا خیر.
معیار سوم آن است که مشخص کنیم با وجودِ ذکر این کلمات در زبان، آیا باز هم لازم است تعیین کنیم که این کلمات به چه اسمهایی اشاره میکنند یا خیر.
تفاوت این واژهها با ضمایر عبارتاند از:
این کلمات ریشه اسمی و معنایی دارند
تعداد آنها بسیار زیادتر از ضمایر معمولی است
نشاندهنده جایگاه اجتماعی و شغلی و همچنین مفهوم احترام هستند
این واژهها بیشتر دارای ویژگی اسمها و گروههای اسمی هستند
انواع ضمیر
1- ضمیر شخصی وانواع آن
ضمیری شخصی ضمیری است که جانشین شخص میشود، خواه گوینده، خواه شنونده، و خواه دیگری. این ضمیر، خود، دو گونه دارد: ضمایر گسسته (منفصل) وضمایر پیوسته (متّصل).
الف : ضمیر شخصی منفصل
ضمیری است که تنها به کار میرود و معنی مستقل دارد: من، تو، او، ما، شما، ایشان..
ب: ضمیر شخصی متّصل
ضمیری است که به کلمه دیگر میپیوندد و معنی مستقل ندارد: م، ت، ش، مان، تان، شان. این ضمیر معمولاً به اسم و گاه به فعل و حرف میپیوندد.
2- ضمیر مشترک
ضمیری که همواره یک صورت دارد و میان شش ساخت مشترک است: خود، خویش، خویشتن. جز در زبان محاوره، این ضمیر جمع بسته نمیشود. همان صفتهایی که در این چهار دسته جای دادیم، اگر دارای موصوف نباشند، ضمیر محسوب میشوند.
3- ضمیر اشاره
ضمیریست که مرجع آن به اشاره معلوم شود:آن/ این و ترکیباتش مثل اینان/ آنها - (کتاب را بگیر و آنرا بخوان.)
4- ضمیر پرسشی
واژههای پرسشی اگر به تنهایی در جمله بیایند.(بدون همراهی اسم): که/ چه/کدام/کی/ کجا/چگونه/چند/چقدر - (تا یار که خواهد و میلش به که باشد.)
5- ضمیر مبهم
واژههایی که بر شخص یا مقدار مبهمی دلالت میکنند.چند/همه/هیچ/یکی/هرکه/کمی/دیگری - (چند میگردی به دور خویشتن؟)
6- ضمیر تعجّبی
واژههایی که مفهوم تعجب و شگفتی را برساند :به/ چقدر/ وه... - (وه که چگونه میرزمند شیرمردان مبارز!)
7- ضمیرشمارشی
صفت شمارشی که بدون همراهی اسم بیاید. - (حمید به کلاس چهارم میرود.)
8- ضمیر ملکی
واژه مرکب «ازآن» است که معنی «مال»/«متعلق به» را میدهد. - (من زان خودم هرآنچه هستم، هستم.)