راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند حاضر و ناظر این بلاگ جهت ترویج و تبلیغ مباحث معرفتی و بصیرتی ایجاد شده است امیدوارم که مفید فایده باشد

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۳۷ ق.ظ

یک الگوی خوب مرا چادری کرد


وقتی دختر عمه ام این سوال را از من پرسید یک دفعه تمام آن آرزویی که سالها در دلم بود دلم را تنگ کرد و اشک توی چشمانم جمع شد وقتی به خانه رسیدم و به محض اینکه مادرم را دیدم همه ی آن اشک ها روی صورتم جاری شد. مادرم وقتی دید چقدر چادر دوست دارم راضی شد برایم چادر بخرد.

من یک دختر عمه دارم که دو سال از من بزرگتر است. او از وقتی خیلی کوچک بود چادر سرش می کرد. وقتی هم کلاس اول بود با چادر مشکی بیرون میرفت. آنقدر زیبا چادر می پوشید و آنقدر چادر او را باشکوه می کرد که من هم عاشق چادر شدم و آرزو می کردم کاش می شد مثل او باشم. ولی آن موقع به جز او هیچ کس در این سن چادر سرش نمیکرد من هم فکر می کردم وقتی بزرگ شدم حتما حتما چادری خواهم شد.

وقتی کلاس سوم بودم و دیگر به سن تکلیف رسیدم، همان دختر عمه ام به من گفت: مهدیه چرا چادر نمی پوشی؟ و من گفتم: چون چادر ندارم ولی همان موقع احساس کردم به اندازه ی کافی بزرگ شدم که چادر سرم کردم خصوصا اینکه به سن تکلیف رسیده بودم


وقتی دختر عمه ام این سوال را از من پرسید یک دفعه تمام آن آرزویی که سالها در دلم بود دلم را تنگ کرد و اشک توی چشمانم جمع شد وقتی به خانه رسیدم و به محض اینکه مادرم را دیدم همه ی آن اشک ها روی صورتم جاری شد. مادرم وقتی دید چقدر چادر دوست دارم راضی شد برایم چادر بخرد.

بعد از آن در همه جا چادر سرم میکنم و سعی میکنم مثل دخترعمه ام آنقدر زیبا این کار را انجام بدهم که بقیه هم مثل من عاشق چادر شوند. و بعد گاهی برای آنهایی که چادری نیستند خاطره ی خودم را تعریف میکنم و سوالی که دختر عمه ام از من پرسید را از آنها می پرسم البته گاهی برخورد همه ی آنها مثل برخورد آن موقع من نیست. مثلا یک روز به یکی از اقوام گفتم چرا چادر نمی پوشی؟  او گفت: چون من با چادر نپوشیدن راحتم. من گفتم اما من با چادر پوشیدن راحتم. او از حرف من تعجب کرد. بعد از مدتی دیدم که او هم چادری شده و از این اتفاق خیلی خوشحال شدم و این خاطره هم به خاطره های قشنگ من از چادر اضافه شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۹
حبیب غفاری

نظرات (۱)

You are my breathing in, I own few web logs and infrequently run out from brand . “To die for a religion is easier than to live it ab.2tulelysRo1; by Jorge Luis Borges.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی