يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ
گفت: امشب نوبت منه ،
بدانید که به دو جای بدنم شلیک خواهد شد:
یکی به مغزم که به اسلام میاندیشد
و دیگر بر قلبم که برای اسلام میتپد.
شهید محمد تقی پکوک
*************
زمستون بود و نزدیک عملیات خیبر. شب که اومد خونه ، اول به چشماش نگاه کردم ، سرخ
سرخ بود. داد میزد که چند شبه خواب به این چشمها نیومده. بلند شدم سفره رو بیارم ،
نذاشت. گفت: امشب نوبت منه ، امشب باید از خجالتت در بیام. گفتم : تو بعد این همه
وقت خسته و کوفته اومدی ... نذاشت حرفم تموم بشه ، بلند شد و غذارو آورد. بعدش غذای
مهدی رو با حوصله بهش دادو سفره رو جمع کرد. آخرش هم چایی ریخت و گفت : بفرما.
شهید حاج محمد ابراهیم همت
منبع : به مجنون گفتم زنده بمان ص
52
۹۳/۰۷/۰۶