شرمسارى دشمن در کنار کعبه
شرمسارى دشمن در کنار کعبه
در سالى که امام محمّد باقر جهت زیارت خانه خدا وارد مکّه معظّمه شده بود، پس از طواف ، در گوشه اى از حرم نشست و مردم بسیارى جهت پرسش مسائل خود اطراف حضرت اجتماع کرده بودند.
در همان سال هشام بن عبدالملک نیز به همراه برخى از اطرافیان خود، که از آن جمله نافع - غلام عمربن خطّاب - بود، وارد مسجدالحرام شدند.
نافع با دیدن امام ، از هشام بن عبدالملک پرسید: این شخص کیست که مردم این چنین اطراف او گرد آمده اند؟
هشام گفت : او ابو جعفر، محمّد بن علىّ است .
نافع گفت : نزد او مى روم و سؤ الى از او مى نمایم ، که جواب آن را فقط پیامبر و یا وصىّ او مى داند؛ و هشام موافقت کرد.
پس نافع نزدیک آمد و در جمع افراد نشست و سپس گفت : من تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ام ؛ و تمام معارف و احکام حلال و حرام را مى شناسم .
اکنون آمده ام تا مسائلى را سؤ ال کنم که جواب آن تنها نزد پیامبر، یا وصىّ او، یا پسر پیامبر خواهد بود.
امام فرمود: آنچه مى خواهى سؤ ال کن .
نافع گفت : بین حضرت عیسى و حضرت محمّد چه مقدار زمان فاصله بوده است؟
حضرت فرمود: جواب آن را طبق عقیده شما پاسخ گویم ، یا طبق نظر خودم بیان کنم ؟
نافع گفت : هر دو جواب را بفرما.
امام فرمود: بنابر نظریّه ما اهل بیت ، فاصله آن به مقدار پانصد سال ؛ ولى بنابر نظریّه شما ششصد سال فاصله بود.
نافع گفت : یابن رسول اللّه! سؤالى دیگر مطرح نمایم ؟
حضرت فرمود: آنچه مى خواهى مطرح کن .
گفت : خداوند متعال از چه وقت بوده است ؟
امام محمّد باقر فرمود: بگو چه وقت نبوده است، تا پاسخ تو را بیان کنم؛ و سپس افزود: منزّه است خداوندى که قبل از هر چیزى بوده و بعد از هر چیزى خواهد بود، نه شریکى دارد و نه فرزندى ، او تنها و بى مانند است .
سپس نافع نزد هشام آمد و گفت: به راستى او عالم ترین مردم و همانا او فرزند رسول خدا است.