پاداش احسان به حیوانات
پاداش احسان به حیوانات
روزى امام حسن مجتبى در یکى از باغستان هاى شهر مدینه قدم مى زد، که ناگاه چشمش به یک غلام سیاه چهره افتاد
که نانى در دست دارد و یک لقمه خودش مى خورد و یک لقمه هم به سگى که کنارش بود مى داد تا آن که نان تمام شد.
حضرت با دیدن چنین صحنه اى ، به آن غلام فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخیره نکردى ؟
غلام به حضرت پاسخ داد: زیرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت کشید و من حیا کردم او این که من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.
امام حسن فرمود: ارباب تو کیست ؟
پاسخ گفت: مولاى من ابان بن عثمان است .
حضرت فرمود: این باغ مال چه کسى است ؟
غلام جواب داد: این باغ مال ارباب و مولایم مى باشد.
پس از آن حضرت اظهار داشت: تو را به خدا سوگند مى دهم که از جایت برنخیزى تا من باز گردم .
سپس حضرت حرکت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهایى با ابان بن عثمان، غلام و همچنین باغ را از او خریدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام ! من تو را از مولایت خریدم .
پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ایستاد.
سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: این باغ را هم خریدارى کردم؛ و هم اکنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده و این باغ را نیز به تو بخشیدم .
بحارالانوار، چاپ جدید ج 41 ص 136. داستانها و پندها جلد پنجم نوشته : محمد محمدى اشتهاردى