جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ق.ظ
ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
شبی که باران شدیدی میبارید پرویز شاپور از احمد شاملو پرسید : چرا اینقدر عجله داری ؟
شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم . شاپور گفت :
من میرسونمت . شاملو پرسید : مگه ماشین داری؟ شاپور گفت : نه اما چتر دارم.
دوست واقعی کسی است که در لحظه ای که باید در جای دیگری باشد بخاطر شما در
کنارتان باشد.
زندگیتان پر از دوست واقعی توی ا ین قحطی دوست.
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
۹۳/۰۷/۲۵