چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۲ ق.ظ
اگر دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد
اگر دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد همکلاسان عزیزم باید آینده مملکت بدست شما اداره شود پس اول متعهد شوید و بعد متخصص. شهید عبدالله آگاه |
|
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان
بکشد.هر وقت وارد اتاق می شدم ، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد . اگر بیست بار
هم می رفتم و می آمدم بلند می شد. می گفتم : علی جان ، من غریبه هستم ؟ چرا به خودت
زحمت می دی؟ می گفت : احترام به والدین ، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم ، از
جبهه آمده بود . دیده بود یک مشت لباس نشسته گوشه ی حیاطه ، همه را شسته بود و
انداخته بود روی بند . وقتی رسیدم بهش گفتم :الهی بمیرم برات مادر ، تو با یک دست،
چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت : اگر دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی
کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس ها را بکشی ! شهید علی
ماهانی منبع : نماز،ولایت،والدین،ص 83 |
۹۳/۰۸/۲۱