يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۰۱ ق.ظ
با حواس جمع تر و توکل بیشتر
با حواس جمع تر و توکل بیشتر
به خدا قسم اگر میدانستم با هر بار که خونم ریخته میشود، بیحجابی آغوشِ حجاب را در برمیگیرد؛ حاضر بودم هزاران بار کشته شوم.
شهید یعقوب ابراهیمنژاد
چشم هایش را چسبانده بود به دوربین . زل زده بود تو آتش. از پشت شعله ها عراقی بود که جلو می آمد با کلی پی ام پی و تانک و آر پی جی . رفت بالا ی سر بچه ها و یکی یکی بیدارشان کرد. چند ساعت بیش تر طول نکشید . با کلی اسیر و غنیمت برگشتند.
بار اول بود که از نزدیک عراقی می دیدند. شب که شد،سنگر به سنگر سراغ بچه ها رفت. – یه وقت غرور نگیردتون . فکر نکنید جنگ همینه . عراقی ها باز هم می آن. از این به بعد با حواس جمع تر و توکل بیش تر. شهید مصطفی ردانی پور
منبع : کتاب ردانی پور
۹۳/۰۸/۲۵