خطبه حضرت امام سجاد (ع) در کوفه
خطبه حضرت امام سجاد (ع) در کوفه
پس حضرت سیّد سجاد علیه السّلام اشارت فرمودند مردم را که خاموش شوید و شروع فرمودند به خطبه خواندن:
پس ستایش کرد خداوند یکتا را و درود فرستاد محمّد مصطفى صلى اللّه علیه و آله و سلّم را پس از آن فرمودند که :
ایّها النّاس ! هرکه مرا شناسد شناسد و هر کس نشناسد بداند که منم على بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهماالسّلام
منم پسر آن کس که او را در کنار فرات ذبح کردند بى آنکه از او خونى طلب داشته باشند،
منم پسر آنکه هتک حرمت او نمودند و مالش را به غارت بردند و عیالش را اسیر کردند،
منم فرزند آنکه او را به قتل صَبْر کشتند . و همین فخر مرا کافى است .
اى مردم ! سوگند مى دهم شما را به خدا آیا فراموش کردید شما که نامه ها به پدر من نوشتید چون مسئلت شما را اجابت کرد از در خدیعت بیرون شدید، آیا یاد نمى آورید که با پدرم عهد و پیمان بستید و دست بیعت فرا دادید آنگاه او را کشتید و مخذول داشتید،
پس هلاکت باد شما را براى آنچه براى خود به آخرت فرستادید، چه زشت است راءیى که براى خود پسندیدید، با کدام چشم به سوى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم نظر خواهید کرد هنگامى که بفرماید شماها را که کشتید عترت مرا و هتک کردید حرمت مرا و نیستید شما از امّت من .
چون سیّد سجاد علیه السّلام سخن بدین جا آورد صداى گریه از هر ناحیه و جانبى بلند شد، بعضى بعضى را مى گفتند هلاک شوید و ندانستید.
دیگرباره حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
خدا رحمت کند مردى را که قبول کند نصحیت مرا و حفظ کند وصیّت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بیت او؛ چه ما را با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم متابعتى شایسته و اقتدائى نیکو است .
مردمان همگى عرض کردند که یابن رسول اللّه ! ما همگى پذیراى فرمان توئیم ونگاهبان عهد و پیمان و مطیع امر توئیم و هرگز از تو روى نتابیم و به هر چه امر فرمائى تقدیم خدمت نمائیم و حرب کنیم با هر که ساخته حرب تست و از در صلح بیرون شویم با هر که با تو در طریق صلح و سازش است تا هنگامى که یزید را ماءخوذ داریم و خونخواهى کنیم از آنانکه با تو ظلم کردند و بر ما ستم نمودند .
حضرت فرمود:
هیهات ! اى غدّاران حیلت اندوز که جز خدعه و مکر خصلتى به دست نکردید دیگر من فریب شماها را نمى خورم مگر باز اراده کرده اید که با من روا دارید آنچه با پدران من به جا آوردید، حاشا و کلاّ به خدا قسم هنوز جراحاتى که از شهادت پدرم در جگر و دل ما ظاهر گشته بهبودى پیدا نکرده ؛ چه آنکه دیروز بود که پدرم با اهل بیت شهید گشتند.
و هنوز مصائب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم و پدرم و برادرانم مرا فراموش نگشته و حُزن و اندوه بر ایشان در حلق من کاوش مى کند و تلخى آن در دهانم و سینه ام فرسایش مى نماید، و غصّه آن در راه سینه من جریان مى کند،
من از شما همى خواهم که نه با ما باشید و نه برما، و فرمودند:
شعر :
لا غَرْوَ اِنْ قُتِلَ الحُسَیْنُ فَشَیْخُهُ
قَدْ کانَ خَیْراً مِنْ حُسَیْنٍ وَ اَکْرَمَا
[=تعجّبی نیست اگر کشته شد حسین؛ که پدر بزرگوارش(علی ع)
از خود حسین (ع) نیک تر و بزرگوارتر بود!(و او نیز کشته شد)]
فَلا تَفْرَحُوا یا اَهْلَ کُوفانَ بِالَّذى-
اُصیبَ حُسَیْنٌ؛ کانَ ذلِکَ اَعْظَمَا
[= پس شادی و شَماتت نکنید ای اهل کوفه به آنچه که
رسید به حسین؛ که مصیبتی بس عظیم بود!]
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ رُوحى فِداؤُهُ
جَزَاءُ الَّذى اَرْداهُ نارُ جَهَنَّمَا
[= او کشته ای است افتاده در ساحل رودخانه؛ جانم فِدای او!
و کیفر آنکس که او را بقتل رساند، آتش جهنم است!].س.
ثُمَّ قالَ:
شعر : رَضِینا مِنْکُمْ رَأساً بِرَأسٍ
فَلا یَوْمٌ لَنا ولایَوْمٌ عَلَیْنا(358).
یعنى ما خشنودیم از شما سر به سر [کنایه است به این معنی که:] نه [روزی] به یارى ما باشید و نه [روز دیگر] به ضرر ما! [در فارسی میگوئیم: مرا به خیر تو اُمّید نیست! شرّ مَرِسان!!].