علم حضرت آدم (ع) به خزاین غیب
علم حضرت آدم (ع) به خزاین غیب
آنچه در سوره بقره آمده که " و علم ءادم الأسماء کلها ثم عرضهم على الملئکة» و همه نام ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت (سوره بقره آیه 31 ) همین خزاین غیب است که به آدم، یعنی انسان کامل، آموخته است. پس هرچه در جهان ظاهر یافت می شود، ریشه اش در مخزن و عندالله است که انسان کامل عنداللهی از آن ریشه باخبر است. ممکن است آنچه در جهان طبیعت می گذرد، از بین برود، ولی آن مخزن غیبی و نیز علم انسان کامل، محفوظ است.امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: "والله لو شئت أن أخبر کل رجل منکم بمخرجه ومولجه وجمیع شأنه لفعلت ولکنی أخاف أن تکفروا فی برسول الله، ألا وإنی مفیضه إلی الخاصة ممن یؤمن ذلک منه"؛ به خدا سوگند اگر بخواهم هر یک از شما را از سرگذشت و سرنوشتتان باخبر کنم، می توانم، لیکن می ترسم شما با شنیدن اخبار غیبی کفر بورزید و بگویید، علی از رسول الله بالاتر است، زیرا رسول الله از این اسرار غیبی خبر نداد و علی از آنها خبر داد. من این اسرار را با اولیای خاصم به مقداری که آنها توان شنیدن دارند، در میان می گذارم. مضمون این کلام و بعضی از کلمات دیگر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دلالت دارد که انسان کامل به خزاین اشیا عالم است.مقام آگاهی از خزاین غیبی که برای آدم (علیه السلام) بود برای دیگر انسانهای کامل نیز هست، زیرا آن مقام جای کثرت نیست، یعنی چنین نیست که چندین نفر به نحو کثرت در موطن انسان کامل باشند، بلکه آن مقام، یک واحد حقیقی است و هرکس به آن مقام رسید، آگاه می شود.در سوره مبارکه انعام نیز خداوند می فرماید: "وعنـده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقـة الا یعلمهـا ولا حبة فی ظلمات الارض ولا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبیـن" (سوره انعام، آیه 59) همه اشیای مشهود، خزاینی دارد که در عالم غیب است و کلیدهای خزاین، یا خود خزاین، نزد خداست و احدی به آن خزاین آشنا نیست، مگر کسی که خدای سبحان او را آگاه کند.مخازن غیب از ادراک و حواس دیگران غایب است و چیزی که از قلمرو حس فراتر باشد غیب است و محسوس افرادی که با عالم طبیعت مأنوسند نیست. این غیب مخزن شهادت است، آنچه در عالم ظاهر موجود است، مخازنش در عالم غیب است و همه ی خزاین نزد خداست.قبل از این که اشیا در نشئه ی شهادت، ظهور کند، در جهان غیب وجود دارد. همه ی علوم، حقایق و معارف، عندالله موجود است و اگر انسانی کمال علمی پیدا کرد و عنداللهی شد، به نوبه ی خود، به آن خزاین آگاه می شود.
عرضه اسماء بر فرشتگان
خدای سبحان، همه اسماء را به صورت علم لدنی به آدم ابوالبشر آموخت: "وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه" (سوره بقره، آیه 31) اسماء در این جا جمع محلی به الف و لام است و مؤکد به کل، یعنی همه ی آیات و نشانه های حق و حقایق و معارف را خداوند بدون واسطه به آدم تعلیم داد و آدم (علیه السلام) دارای علم لدنی شد.کلمه "ثـم"، در این آیه نشانه ترتیب وجودی است، نه تأخر زمانی. یعنی نخست آدم (علیه السلام) تعلیم لدنی یافت و بی واسطه آن حقایق و معارف را دریافت و در مرتبه ی بعد، آن حقایق را نشان فرشتگان داد. برای این که سر خلیفة اللهی انسان برای فرشتگان روشن شود خدای سبحان به فرشتگان فرمود: این حقایق چیست: "فقال انبؤنی بأسماء هـؤلاء ان کنتم صادقین" (سوره بقره، آیه 31) اگر راست می گویید که می توانید خلیفه ی من باشید باید این حقایق و معارف را درک کنید. زیرا اداره ی حوزه ی خلافت بدون آگاهی از آنها میسور نیست و خلافت تام الهی از آن کسی است که همانند خداوند "بکل شیء علیم" باشد گرچه علم خداوند ذاتی و علم انسان کامل بالعرض است.مراد از کلمه "عرضهم" که با ضمیر جمع مذکر سالم آمده است اسماء؛ الفاظ موضوعه، و رابطه ی اعتباری آن با مسمیات نیست، بلکه خود حقایق است و همان طور که انسان، خورشید و آب و فلزات و گیاهان را می بیند ولی از عمق آنها بی خبر است، همچنین ممکن است چیزی را به درجه ی ضعیف مشاهده کند و از عمق آن بی خبر باشد؛ فرشتگان نیز درجه ی ضعیف آن اسماء و مسمیات را مشاهده کردند و از عمق آنها اطلاعی نداشتند. خداوند فرمود: اگر شما راست می گویید و لیاقت خلافت مرا دارید، بگویید این حقایق چیست؟همان طور که من بالذات به هر چیزی عالمم؛ خلیفه ی من هم باید بالعرض چنین باشد. آیا شما این طور هستید؟ و یا فقط در اسمای تنزیهی علیم هستید، نه در همه اسماء؟ "قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم" (سوره بقره، آیه 32).