نخل خشکیده و رطب تازه
نخل خشکیده و رطب تازه
امام جعفر صادق فرمود: در یکى از سفرهاى امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه براى عمره، بعضى از افرادى که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهى مى کردند.
پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرماى خشکیده اى وجود داشت که در اثر بى آبى و تشنگى خشک شده بود.
حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در این اثنا یکى از افراد کاروان به آن حضرت نزدیک حضرت شد؛ و کنارش نشست .
بعد از آن که مقدارى استراحت کردند، آن شخص که معتقد به امامت زبیر بود سر خود را بالا کرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشکیده نخل ، گفت : اى کاش این نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را میل مى کردیم .امام حسن مجتبى فرمود: آیا اشتها و علاقه به آن دارى؟
آن شخص زبیرى گفت: آرى، پس حضرت دست هاى مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود. ناگهان، نخل خشکیده؛ سبز و شاداب گردید و در همان حال رطب هاى بسیارى بر آن روئید.
در همین موقع ساربانى که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامى که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت: این سحر و جادوى عجیبى است !!
امام فرمود: خیر، چنین نیست ؛ بلکه دعاى فرزند پیغمبر است که مستجاب گردید.
اصول کافى : ج 1، ص 462، ح 4، بحارالا نوار: ج 43، ص 323، ح 1، الخرایج و الجرایح : ج 2، ص 571، ح 1.