تا ما نقش انسان در هستی را درک نکنیم ...
تا ما نقش انسان در هستی را درک نکنیم ...
ما تا #نقش انسان در هستی را درک نکرده باشیم،نقش #معلم در کلاس را نخواهیم فهمید.تا چرا بودنِ انسان پاسخ نگیرد،چگونه بودن او جواب نخواهد گرفت.
برای تحمل بار سنگین معلمی زمینه هایی لازم است.این زمینه ها از #تفکر شروع میشود.تفکر در انسان و در جهان و نقش او در جهان.
این بینش و این تفکر،این جهان بینی،ما را به عقیده هایی میرساند و این عقیده هاست که می توان نظام ها و احکام را تحمل کند.
#دین
با تفکر شروع میشود.این تفکر،استعداد های عظیم انسان را نمایان می
کند.مشخص میکند انسان چقدر سرمایه دارد و در این دنیا چه باید بکند و چطور
حرکت کند.
هنگامی که مقدار استعداد ها مشخص شد،معلوم می شود انسان چقدر راه در پیش دارد.
من در تفکر خودم #محکومیتم را می یابم و #حاکم را.این است که به او علاقمند می شوم.عشق او در وجود من شعله می کشد و در این حال که من #فقر محض،#عجز محض و #جهل محض و #گرفتاری
محض خویش را در تفکر باز می شناسم به او که غنی است و همه چیز را از وجود
او دارم،بسته می شوم و به او گرایش پیدا می کنم و به عشق او و علاقه او مرا
به طرف هرکاری می تواند بکشاند.
باز با تفکر در استعداد های خودم مشخص می شود که کار من #رفاه
نیست،خوردن و خوابیدن و خوش بودن نیست،لذت نیست،من برای این که به لذت
برسم به این همه استعداد نیاز نداشتم.من برای اینکه به رفاه دست پیدا کنم
این همه #سرمایه احتیاج نداشتم و با غرایز فردی و غرایز اجتماعی می توانستم همه ی این ها را بدست بیاورم.
کار من #حرکت است و رفتن است.وقتی کار من حرکت باشد،دنیا می شود راه من، و من در این راه نباید گردی به پا کنم و در این راه نباید سنگ راهی بشوم.
حرکت از لحظه ای آغار می شود که تو میان آنچه که هستی و آنچه که باید باشی،#فاصله را احساس کنی.
حرکتِ توده ها و حرکت تاریخ انسان وابسته به این آگاهی از خویشتن و از قدر و
ارزش خویش است.انسان مادام که به این آگاهی نرسد،حرکت نمی کند.
و باز با شناخت مقدار استعداد های ما ادامه ی مارا نشان میدهد.این جهان بینی و بینش،نقش انسان را نشان میدهد.
وقتی که جهان این همه گسترده است و دنیا راه است و انسان کارش حرکت
است،ناچار نقشش در این هستی این می شود که از این قانون هایی که در هستی
گذاشته شده بهره برداری کند و آن را باحرکت ، آن هم حرکتی رشید ،هماهنگ
کند.
وقتی که انسان دنیا را #وسیع دید،دیگر در تنگنای یک مرحله نمی ماند.وقتی که خودش را #عظیم دید ، به کم قانع نمی شود، وقتی که دنیا را راه دید، سر راه نمی ماند.
و بنابر این کار اول من و تو این می شود که خود را بسازیم.
زیرا #دیگرسازی ممکن نیست تا #خودسازی صورت نگرفته باشد.
#خودسازی
نمی شود، مگر اینکه انسان شهامت خودسوزی را بیابد و با دست توانای خویش
شعله ای برافروزد،کثافت ها و آلودگی های وجودیش را بسوزاند و تولدی تازه
بیابد.
منبع : برگرفته کتاب " تربیت کودک استاد علی صفائی حائری"