دو بیتی هایی در مدح حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین امام علی (ع)
دو بیتی هایی در مدح حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین امام علی (ع)
یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد نام تو نقش نگین امرِ اَلله الصّمد
لم یلِد از مادر گیتی و لم یولَد چو تو در جهان بعد از نبی، مِثلت لهُ کُفواً احد
حقّا که حقیقتاً علی حق باشد حق است علی ز حق که بر حق باشد
دیدیم خطی به دفتر لم یزلی حق با علی و علی مع الحق باشد
هر دل که شکست ره به جایی دارد هر اهل دلی قبله نمایی دارد
با آنکه بُود قبلة ما کعبه ولی ایوان نجف عَجب صفایی دارد
این گفت: بزرگ و نامدار است علی آن گفت که مرد روزگار است علی
امّا به حقیقت او نه آنست و نه این آیینة ذات کردگار است علی
روز ایجاد که حق خلقت دنیا می کرد در پسِ پرده، علی بود تماشا می کرد
بلکه از آینة کُنتُ نبیّاً چو نبی سِیر در آب و گِل آدم و حوّا می کرد
بر مخزن غیب، باب مفتوح، علیست گیتی همه کِشتی و در او نوح، علیست
آن روح که مبدأ حیات همه است در قالب آفرینش، آن روح، علیست
گفتم که علی، گفت بگو سِرُّ الله گفتم که علی، گفت بگو عین الله
گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا لا حول و لا قوه إلّا بالله
ای ماورای حدّ تصوّر، مقام تو مریم کنیز و عیسیِ مریم غلام تو
تو روشنیّ روی خدایی و چون خداست بالای ماورای تصوّر، مقام تو
سرچشمة وحی در کویر است غدیر تقدیر خداوند قدیر است غدیر
ای عشق بگو به تشنه کامان ولا دریاست اگرچه آبگیر است غدیر
فرمود رسول قادر لم یزلی در شأن وصیّ خویش با صوت جلی
افضل بُوَد از طاعت کلّ ثقلین یک ضربت روز خندق از دست علی
برون چو فاطمه آمد ز بیت ربّ مجید ولیّ عالم امکان به دوش می بالید
فلک خجل شد و گفتا ندیده دیدة دهر که مَه گرفته در آغوش خویشتن خورشید
زمام مُلک خویش را سپرده حق به دست او چه انبیا چه اولیا تمام پای بست او
یکی هماره محو او، یکی مدام مست او به هر صفت که خوانمش، بوَد مقام پست او
شک نیست جهان را که خدا نیست علی امّا دمی از خدا جدا نیست علی
دانم اگرش جدا، خدا نیست رضا خوانم اگرش خدا، رضا نیست علی
المنّتُ لله که به کوی تو مقیمم در بارگهت چون سگ اصحاب رقیمم
هر دم رسد از حلقة زلف تو نسیمم ای خاک درت جنّت فردوس نعیمم
از عین علی، عروج ما معتبر است وز لام علی لسان ما پر گهر است
آنکس که ندارد خبر از یای علی از هستی خود در این جهان بی خبر است
سحری به خواب دیدم شَه کشور صفا را به رخش نظاره کردم مَهِ خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم بسرودم این نوا را علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
ما پیرو آئین رسول اللّهیم گویندة لا اله الا اللّهیم
داریم کتابُ الله و عترت را دوست خاک قدم علی، ولی اللّهیم
هزار آتش اگر در پوست داری نسوزی گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست بسوزی گر هزاران پوست داری
چون نامة اعمال مرا پیچیدند بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی ما را به محبّت علی بخشیدند
در چشم من آیینه علی، آب علیست مهتاب علی، مهر جهان تاب علیست
خون سر او کنار سجّاده نوشت مظلوم ترین شهید محراب علیست
جز علی را نبُود هیچکس این قدر و بها که بُوَد مولد او خانة مخصوص خدا
نه عجب گر که بُوَد زادگهش خانة حق که به یُمن کرم اوست بپا هر دو سرا
نه خدا، شیعه تو را می خواند نه جدایت ز خدا می داند
یا علی چرخ زمان را شب و روز گردش چشم تو می چرخاند
الا که رحمت، آیتی ز رحمت علی بُوَد همه کتاب انبیا حکایت علی بُوَد
بهشت و هر چه اندر او حکایت علی بُوَد أجلّ نعمت خدا، ولایت علی بُوَد
ز پشت پرده تا بی پرده یار من نمایان شد ز شرم روی او، خورشید اندر پرده پنهان شد
ولادت یافت اندر کعبه آن موجود مسعودی که ذات پاک او مرآت ذات پاک یزدان شد
چنانچه سَرور عالم به جز پیمبر نیست ولیّ خاص خدا نیز غیر حیدر نیست
علیست گنج حقایق، علیست باب علوم دلی مجوی که مشتاق سوی آن در نیست
هر که را فیض ازل از بخت برخوردار کرد جای در ظلّ لوای حیدر کرّار کرد
مظهر الطاف یزدان، قبلة امکان، علی آنکه حق او را معینِ احمد مختار کرد
بر مخزن غیب، باب مفتوح علیست گیتی همه کشتی و در او نوح، علیست
آن روح که مبدأ حیات همه است در قالب آفرینش، آن روح علیست
ای که گفتی فمَن یَمُت یَرَنی جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی تا ببینمی رویت
تویی آنکه سکّة سلطنت زده حق به نام تو علی
که به جز خدای تو مطّلع نبُد از مقام تو یا علی
شده خلقتِ دو جهان اگر به دو حرف نیّر کاف و نون
تویی آنکه خلقت کاف و نون شده از کلام تو یا علی
چون علی در ملک هستی پادشاهی هست نیست
در دو عالم غیر از او مشکل گشایی هست؛ نیست
در رموز علم حکمت جز شهنشاه نجف
عالمان را در شریعت مقتدایی هست؛ نیست