توافق هسته ای یا وابستگی سیاسی؟ یا اجازه ی رعیت از کد خدا !!!!!!!
توافق هسته ای یا وابستگی سیاسی؟ یا اجازه ی رعیت از کد خدا !!!!!!!
در عرصه دیپلماسی هر واژه مفهوم و معنای دقیقی دارد که دیپلماتها بر اساس آن معنا رفتار خود را تنظیم می کنند. مثلا واژه جنگ و دفاع در زمانی است که دو کشور در تخاصم هستند لذا فضای دیپلماتیک یک فضای کاملا سخت و با گاردهای مخصوص به خود می باشد.
گروه تحلیلی صالحین؛ در
عرصه دیپلماسی هر واژه مفهوم و معنای دقیقی دارد که دیپلماتها بر اساس آن
معنا رفتار خود را تنظیم می کنند. مثلا واژه جنگ و دفاع در زمانی است که دو
کشور در تخاصم هستند لذا فضای دیپلماتیک یک فضای کاملا سخت و با گاردهای
مخصوص به خود می باشد ، و یا واژه آتش بس به دوران غیر اعتماد دو کشور به
یکدیگر گفته میشود که این دوران نیز طبیعتا عملکرد خاص خود را می طلبد .
دولت یازدهم ، هر چند در دوران تبلیغاتی ریاست جمهوری و در عرصه رقابتها
بارها اعلام کرد همه مشکلات به تحریمها و هسته ای گره نخورده بلکه به
مدیریت سرمایه و منابع و تدابیر مسئولین مربوط است و شاید بر همین اساس نام
دولت تدبیر و امید را بر خود نهاد، لیکن پس از پیروزی در انتخابات مانند
بسیاری دیگر از سخنان و شعارها موضوع در این حوزه نیز تغییر کرد و رفتار
دولت به شکلی شد که گویا همه ی مشکلات با گره ای باز نشدنی به مذاکرات بسته
است تا آنجا که باید تحریمها حل شود تا آب خوردن ملت نیز بی مشکل باشد!!!
لیکن با همه ی این فرازها و نشیبها باز هم اندک امیدی به رعایت لفظ
دیپلماتیک توسط دولت حقوقدانان بود که متاسفانه آن نیز با رفتار تیم ارشد
مذاکره کننده به سمت یاس با شیب البته نه چندان ملایم در حال ایجاد است .
توافق در اصطلاح زمانی مطرح میشود که هر دو طرف مذاکره کننده در وضعیتی
شبیه به یکدیگر هستند و هر دو طرف برای انجام توافق احساس نیاز میکنند و
این احساس در رفتار آنها مشخص و قابل تشخیص می باشد .
البته انواع مذاکره به توافق ختم نمیشود ، بلکه شیوه ها و دلایل دیگری نیز
برای مذاکره وجود دارد. بعنوان مثال وقتی دولتی که تحت استعمار ابرقدرتی
است برای بدست آوردن اختیارات بیشتر و رفاه بهتر با ابرقدرت مذکور مذاکره
کرده و طبعا مجبور به اتخاذ سیاست لبخند و چشم در مذاکرات می باشد. دلیل
این استراتژی آنست که دولت کشور مورد استعمار امیدی به توان داخلی و منابع
سرزمینی خود ندارد و تنها راه پیشرفت خود را در اجازه استعمارگر در روند
معمولی حیات ملت خویش میداند. در این نوع مذاکره دولت استعمارگر مختار است
هر نوعی که علاقه دارد سخن بگوید و در هر جای جریان از شیوه ی مشهور این
دوران یعنی " دبه کردن " استفاده کند و کشور مستعمره نیز باید با سرافکندگی
در عین اینکه همه ی این اتفاقات را متوجه میشود کماکان بی صدا و با آرامش
به سیاست "لبخند و چشم " خود را ادامه دهد ، و البته پرواضح است که نام این
شیوه توافق نیست بلکه شاید بتوان گفت اجازه گرفتن رعیت ازکدخداست.
حال با این توضیحات خوانندگان گرانقدر و مردم شریفی که مذاکرات هسته ای
ایران و 5+1 را دنبال میکنند خود به قضاوت بنشینند که آیا به راستی میتوان
نام این مدل مذاکره را توافق گذاشت؟!!
این نوع مذاکره کردن دلایل متعددی میتواند داشته باشد ، از جاری بودن
اندیشه تکنوکراتی در دولت گرفته تا فاصله گرفتن اعضا کابینه از ارزشها و
وجود خوی اشرافیگری در برخی دولتیان را میتوان از این عوامل دانست، لیکن
دلایل هر چه باشد و نگاه هرطور که باشد نتیجه به سمت یک توافق خوب و یا حتی
توافق بد نمیرود، شاید در بهترین وضع عملکرد دولت سمت وابستگی سیاسی است .
البته نباید فراموش کرد که بحمدلله مکانیزم های موجود در قانون اساسی به
شکلی دیده شده که دولتها نمی توانند هرکاری که میخواهند انجام دهند ، لزوم
اعلام نظر مجلس و اصل مترقی ولایت فقیه موضوعاتی هستند که همواره در طول
انقلاب مراقبت از کیان نظام را بر عهده داشته اند ، لیکن صدمات رفتار یک
دولت بد ممکن است مدتها در نظام باقی بماند و گاه موجب درگیریهای بین مردم و
حتی دو قطبی شدن نظام میشود ، از این جهت لازم است مطالبات مردمی و نقدهای
کارشناسانه از تبعات کار جلوگیری نماید.