گونه های فارسی و زبان معیار
گونه های فارسی و زبان معیار
گونه های فارسی و زبان معیارکسانی که با جامعه شناسی زبان و زبانشناسی تاریخی آشنایی دارند می دانند که زبانها به هیچ وجه پدیدههایی یکپارچه نیستند. زبانها معمولاً دارای تنوعات و گوناگونیهایی هستند که منشأ آنها عوامل مختلفی است. این گوناگونی ها در جوامع بزرگتر بیشتر و در جوامع کوچکتر کمتر مشخص است. در گذشته بیشتر گوناگونی ها و تفاوتهای زبانی را در تفاوتهای جغافیایی (گویشها و لهجههای محلی) جستجو می کردند, اما اکنون انواع گوناگونیهای دیگر که در زبان وجود دارد و در گذشته یا به آنها توجه می شده یا عمداً ندیده گرفته میشدهاند نیز مورد تحقیق قرار میگیرد. این گوناگونیها در داخل زبانهایی که ما آنها را یکدست تلقی میکنیم وجود دارند. کافی است ما فارسی زبانان به طبقات مختلف اجتماعی و شکلی از زبان که آنها به کار می برند دقت کنیم تا به تفاوتها و گوناگونی هایی که در زبانمان وجود دارد پی ببریم.
اگر ما اندکی دقت به کاربرد زبان فارسی توسط یک فرد واحد در موقعیتهای مختلف و در خطاب به افراد مختلف بکنیم تنوع و گوناگونی این زبان بر ما آشکار می شود. مثلاً یک فارسی زبان تحصیلکرده در خطاب به ما فوق خود به یک شکل, در خطاب به دوستان و همکاران خود به شکل دیگر و در موقع گفتگو با فرزندان خود به صورتی دیگر صحبت میکند. زبان شناسان این گوناگونیها و عوامل مختلفی را که در به وجود آمدن آنها مؤثر است دقیقا بررسی و طبقه بندی کردهاند که ما را در این مقاله به اجمال به نتایج تحقیقات آنها اشاره می کنیم.
مهمترین عوامل به وجود آورنده گوناگونیهای زبانی عبارت است از:
۱- عامل جغرافیایی؛ ۲- طبقه اجتماعی؛ ۳- سن؛ ۴- جنسیت؛ ۵- سبک؛
۶- میزان تحصیلات؛ و ۷- قومیت
عامل جغرافیایی: این عامل معروفترین عامل مؤثر در گوناگونیهای زبان است و چنان که گفته شد در گذشته تنها عامل شناخته شده مهم به شمار میرفت. شکلهای جغرافیایی و محلی زبانها را گویش و در گذشته لهجه می نامیدند. اما امروزه این دو کلمه در دو معنای متفاوت به کار میروند. اگر تفاوتهای جغرافیایی در شکل از یک زبان منحصر به سطح تلفظ باشد این دو شکل را دو لهجه تلقی میکنند و اگر یکی از این دو شکل رسمیت داشته باشد یا در مرکز کشور که معمولاً زبان آن معیارهار شمرده میشود به کار رود آن را زبان مینامند و شکل دیگر را در ارتباط با این زبان میسنجند و آن را یک لهجه از این زبان به شمار میآورند. اما اگر تفاوتهای دو شکل از یک زبان در سطح تلفظ و صرف و نحو و واژگان (لغات) باشد آنها را گویش مینامند و اگر یکی از آنها رسمی باشد دیگری را گویشی از این زبان رسمی تلقی میکنند.
یکی از دلایل پیدایش تفاوتهای جغرافیایی در زبانها را وجود موانع طبیعی مانند بعد مسافت, کوهها, رودها, جنگلها, دریاهای حائل بین مناطق مختلف قلمرو یک زبان دانستهاند. اما باید دانست که این عوامل به وجود آورندهی تفاوتهای زبانی نیستند, بلکه تغییرات و گرایشهایی که به دلایل دیگر در زبان ایجاد میشوند, به مناطق مجاور منتقل گردند. در گذشته تغییرات زبانی به مناطقی که این موانع طبیعی آنها را از مراکز سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جدا میکردند, یا سرایت نمی کردند یا به طور ناقص سرایت میکردند. مثلاً تبدیل پایانی کلماتی مانند نامه و خانه و بنده به e , که ظاهراً ابتدا در زبان رسمی و معیار به وجود آمده اما به تمام قلمرو زبان فارسی سرایت نکرده است و در بسیاری از شهرها و روستاها این کلمات به شکل نامَ, خانَ و بندَ xana , nama و banada تلفظ میشوند.
باری این نوع تفاوتهای جغرافیایی در قلمرو زبان فارسی وجود داردو زبان مردم مناطق و شهرهای مختلف از راه همین تفاوتها شناخته میشود. مثلاً ما به سهولت لهجه یک اصفهانی را از لهجه یک شیرازی تشخیص میدهیم. امروزه با گسترش وسائل ارتباطی و وجود رادیو و تلویزیون این تفاوتها در حال کم شدن است. ساکنان مناطق مختلف کشور نیز که به تهران می آیند کوشش میکنند تا به همان شکل گفتگو کنند. طبیعی است که تسلط به فارسی تهرانی که شکل گفتاری زبان فارسی معیار شمرده میشود در بعضی مشاغل مثل گویندگی رادیو, تلویزیون و دوبلوری سینما امتیاز حساب میشود.
طبقه اجتماعی: گروهی از افراد را که دارای ویژگیهای مشترک اقتصادی و اجتماعی باشند یک طبقه اجتماعی به شمار میآورند. البته بعضی از محققان, طبقه اجتماعی آنان را مربوط به موقعیتها و امتیازات اجتماعی مانند شغل, میزان درآمد و محل سکونت دانستهاند.بررسیهای زبانشناسان نشان داده است که در زبان طبقات اجتماعی مختلف یک جامعه, تفاوتهای زبانیای وجود دارد که این زبا را از زبان سایر طبقات جدا میکند. البته مقدار این گونه تفاوتها در جوامع مختلف متفاوت است. مثلاً در کشور ما تفاوتهای زبانی میان طبقات اجتماعی کم است اما در بعضی از جوامع این تفاوتها محسوس است مثلاً در ایالات متحده امریکا میان زبان سفید پوستان و سیاه پوستان غالباً تفاوتهایی وجو دارد.
حفظ این تفاوتها در میان طبقات یک جامعه به دلیل همبستگیای است که میان افراد این طبقات وجود دارد. تفاوتهای ناشی از طبقه اجتماعی ممکن است در سطح تلفظ, دستور (صرف و نحو) و واژگان باشد. در بسیاری از جوامع سه گونه یا سطح زبان در ارتباط با طبقه اجتماعی وجود دارد. یک سطح که به آن زبان معیار گفته میشود اساساً توسط نخبگان و تحصیلکرده های یک جامعه مورد استفاده قرار میگیرد. این زبان در مدارس آموزش داده میشود و در نوشتههای علمی, رسمی و اخبار رسانهها و غیره به کار می رود. این شکل از زبان معمولاً شکل صحیح آن تلقی می شود و سایر طبقات اجتماعی سعی می کنند از آن تقلید کنند.
سطح دیگر که زبان زیر معیار(غیر استاندارد) نامیده می شود در میان روستاییان و طبقات پایین شهری و بیسوادان و غیره به کار میرود. این سطح زبان معمولاً از طرف طبقات بالای اجتماع و تحصیلکردگان با نگاه مثبت نگریسته نمیشود. در زبان فارسی سطح زیر معیار زبان با سطح معیار تفاوتهای آوایی و واژگانی دارد. در بخش آوایی میتوان از قلب یا جابجایی در بعضی کلمات و آهنگ جملات نام برد. مثلاً استعمال قُلف و نُخسه و برفوش به جای قفل و نسخه و بفروش خاص این سطح زبان است. همچنین آهنگ خاص جملات که مخصوص زبان «جاهلها» است از ویژگیهای این گونه زبان است. لغات و اصطلاحات عامیانه سطح پایین و به ویژه لغات و اصطلاحات با بار منفی و دشنامها نیز از ویژگیهای زبان زیر معیار است.
سطح دیگر زبان, زبان فوق معیار است. این گونه زبان معمولاً در نوشتههای ادبی و مذهبی به کار میرود. لغات و تغییرات ادبی بعضی ساختهایی که از زبان قدیم گرفته شده است مشخصه این سطح از زبان است. در زبان فارسی ادبی گاهی تأثیر نحو عربی نیز دیده میشود.
کلیه این سطوح زبان ناشی از تفاوتهای فرهنگی است میزان تحصیلات که در اول مقاله در شماره ۶, جزو عوامل به وجود آورنده گوناگونیهای زبانی از آن نام برده شد با این سه یا چهار سطح از زبان در ارتباط است.
ما در اینجا از سن و جنسیت و قومیت که موجب تنوع و گوناگونی زباناند صحبتی نمیکنیم. زیرا این عوامل سطح یا گونه خاصی از زبان را که مثلاً طبقه اجتماعی و میزان تحصیلات به وجود میآورند ایجاد نمیکنند بالاخره میرسیم به آخرین عامل مؤثر در گوناگونی زبانی که عامل سبک باشد.
سبک: گونههایی از زبان که تا اینجا مورد بحث قرار گرفت در ارتباط با سخنگویان زبان بود یعنی ویژگیهای آنها در ارتباط با وابستگی جغرافیایی یا طبقه اجتماعی گویندگان زبان بود اما سبک مربوط به شرایط خارجی یا اجتماعیای است که سخنگوی زبان در ارتباط با آن شکل یا گونه معینی از زبان را انتخاب میکند عواملی که در انتخاب یک سبک یا گونه خاص زبان دخالت دارند عبارتاند از مخاطب, موقعیت مکانی, موضوع و وسیله زبان. بعضی از زبانشناسان تفاوتهای سبکی زبان را زیر عنوان تفاوتهای نقشی مورد بحث قرار دادهاند زیرا همان طور که گفته شد سبک در ارتباط با شرایط خارجی کاربرد زبان یعنی نقشی است که زبان به عهده میگیرد.در بیشتر زبانها, حداقل سبک یا گونه نقشی از زبان وجود دارد: یکی سبک رسمی و دیگری سبک غیر رسمی , بدون اینکه حالتهای فیمابین نیز منتفی باشد سبک رسمی نیز معمولاً وقتی به کار میرود که گوینده و مخاطب از نظر سن, شغل یا مقام و طبقه اجتماعی نابرابر باشند, یا میان آنها آشنایی وجود نداشته باشد. بر عکس سبک غیر رسمی وقتی به کار میرود که گوینده و مخاطب از نظر سن, شغل و مقام نیز تقریباً برابر باشند یا میان آن دو رابطه صمیمی برقرار باشد. مثلاً میان زن و شوهر همیشه از این سبک استفاده میشود اما میان رئیس و مرئوس گونه رسمی به کار میرود. استفاده نابجا از این گونه موجب تعجب, سرزنش و گاهی مجازات است. مثلاً اگر شوهری با همسرش به زبان رسمی صحبت کند همسر متوجه میشود که چیزی غیر عادی پیش آمده است یا اگر در جامعه ما شاگردی با استادش به زبان غیر رسمی گفتگو کند ممکن است این امر به اخراج او از کلاس یا حتی تنبیههای دیگر بیانجامد.
چنان که گفته شد بین سبک رسمی و غیر رسمی ممکن است حالتهای فیمابین نیز وجود داشته باشد. در حقیقت از سبک رسمی تا غیر رسمی یک پیوستار وجود دارد که میان آنها گونههای فیمابین دیده میشود که میتوان به آنها سبکهای نیمه رسمی اطلاق کرد. البته باید توجه داشت که همه افراد جامعه به این گونههای سبکی تسلط یکسانی ندارند. افراد پایین جامعه معمولاً از سبک غیر رسمی استفاده میکنند و به گونههای رسمی تسلط ندارند. اما تحصیلکردگان معمولاً به امکانات سبکی متنوعتری دسترسی دارند و از آنها استفاده میکنند. این نکته نیز یادآوری گردد که هرچه در جامعهای اختلاف طبقاتی, اجتماعی و فرهنگی بیشتری وجود داشته باشد تنوعات سبکی نیز بیشتر است. به ویژه در جامعههای سنتی این تفاوتها محسوستر است. مثلاً در ژاپن یک سبک سلطنتی وجود دارد که فقط امپراتور از آن استفاده میکند اما در زبان انگلیسی میان گونههای سبکی تمایز کم است, توضیح اینکه در بعضی از زبانها تفاوت میان سبکها هم در واژگان است, هم در دستور و هم در آواشناسی مانند زبان جاوهای. اما در بعضی زبانها این تفاوت منحصر به جنبههای آوایی, تلفظی و واژگان است مانند زبان انگلیسی. در زبان فارسی تفاوتهای سبکی منحصر به واژگان, جنبههای تلفظی, کاربرد ضمایر و افعال است. زبان مؤدبانه و تنوعات آن یکی از شکلهای سبک رسمی است. این سبک واژگان خاص خود را دارد مثلاً به جای گفتن, عرض کردن و به استحضار رساندن و به جای گفتن در صحبت, فرمودن به کار میرود. همچنین به جای من: بنده, حقیر, کمینه, فدوی و به جای شما: جنابعالی, سرکار, و حضرتعالی مورد استفاده قرار میگیرد.
قبلاً اشاره شد که موضوع صحبت نیز در انتخاب سبک مؤثر است مثلاً در یک سخنرانی علمی, معمولاً سخنران از گونه رسمی استفاده میکند؛ همچنین است در مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک و مواعظ مذهبی, اما در گفتگوهای دوستانه سبک رسمی کاربردی ندارد.
همچنین گفته شد سبک با وسیله بیان نیز در ارتباط است. منظور از وسیله بیان استفاده از گفتار یا نوشتار است میدانیم که در زبان فارسی زبان گفتار دستور خاص خود و زبان نوشتار دستور مخصوص به خود را دارد و این دو با هم خلط نمیشوند. تنها در داستانها و رمانها(در گفتگوها) است که از زبان گفتار استفاده شود سبکهایی که در بالا به آنها اشاره شد ممکن است در گفتار یا نوشتار مورد استفاده قرار بگیرند. بنابراین ما, هم سبک رسمی نوشتاری داریم و هم سبک رسمی گفتاری. همین طور است وضع سبک غیر رسمی و ,مودبانه.
چنان که گفته شد فارسی زبانان فرهیخته معمولاً به انواع سبکها تسلط دارند. از ایرانیان فارسی آموز ساکن خارج از کشور نیز توقع این است که تنها به یادگیری یکی از دو گونه از زبان فارسی اکتفا نکنند بلکه همه گونههای لازم را بیاموزند.
دکتر علی اشرف صادقی
برگرفته از: کتاب آموزش زبان فارسی, مشکلات و راهکارها /شورای گسترش زبان فارسی در امریکای شمالی
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی