روضه مظلومیت و غریبی جناب مسلم بن عقیل (ع)
روضه مظلومیت و غریبی جناب مسلم بن عقیل (ع)
مسلم بن عقیل که از شخصیتهای برجسته وبا تقوای زمان خود به شمار میرفت ،
برای ارزیابیِ میزان وفاداری مردم کوفه به امام حسین(علیه السلام) به این شهر رفته بود.
زیرا مردم کوفه ، طیِ هزاران نامه ، از امام حسین برای رفتن به این شهر
و قیام علیه حکومت ستمگر یزید بن معاویه ، دعوت کرده بودند.
مردم کوفه اگرچه در ابتدا به گرمی از مسلم بن عقیل استقبال کردند ،
اما هنگامی که عبیداللَّه بن زیاد که مردی سنگدل و بیرحم بود بر کوفه حاکم شد ،
کوفیان ، فریبِ وعده های دروغین او را خوردند و به خاطر ترس و جهل ،
دست از حمایت امام حسین(ع) کشیدند و مسلم را تنها گذاشتند.
در پیِ آن، مسلم به دست عُمّال ابن زیاد گرفتار آمد و به دستور آن حاکم پلید ،
فرستاده ی امام حسین(ع) را از بالای داُرالاماره به پایین انداختند و او را به شهادت رساندند.
اندکی #روضه
توی مجلس گشت #مسلم ، یه آشنا پیدا کنم ، براش #وصیت کنم ،
نگاه کرد ،دید قوم و خویشش #عمر_سعد وایستاده ، ببین چقدر بده برا #مسلم ،
یعنی نزدیک تر از عمر سعد پیدا نکرد ، همه #کثیف بودند ، این دیگه بدتر از همه ،
گفت:یه حرف #سرّی دارم باهات ، کشیدش کنار ،
گفت:من حرف سرّی گوش نمی دم ، #ابن_زیاد گفت:برو گوش بده ببین چی میگه ،
صداش زد ، اومد کناری ،
گفت: من600درهم از وقتی که اومدم ، قرض گرفتم ، بعد از #شهادت من این #زره رو بفروش ،
قرضم رو بده ، جنازه ام رو تحویل بگیر ، دفن کن ،
سه تا وصیت کرد ، رفت به ابن زیاد گفت
ابن زیاد گفت: باتو سرّی حرف زده ، تو داری به من میگی ، ابن زیاد اعتراف کرد ،
اینقدر کثیف بوده عمرسعد ، خدا لعنتش کنه ، رفت بالای #دارالاماره ، سرش رو خواستند از گردن جدا کنند ،
یه نگاهی به سمت مدینه و مکه کرد ، السلام علیک یا #اباعبدالله ،
#حسین جون برات نامه نوشتم بیای #کوفه ، اما نیا ،
وصیت کرد ، وصیت سومش به عمر سعد لعنت الله علیه ،
این بود ، یه نامه بنویس بده به یکی بفرست برا #حسین_بن_علی پسر عموم ، نیا کوفه ، اینها خیلی #نامردند .
#Ashura
#Ashures
#عاشورء