کلّیاتی در باب تاریخ سیاسی شیعه
کلّیاتی در باب تاریخ سیاسی شیعه
تمام ائمّه(ع) غیبت نسبی داشتند و غیبتشان مطلق نبوده است. غیبت آن حضرات بتدریج بیشتر شد تا این که دورهی امامت امام دوازدهم رسید. ایشان نیز طیّ مراحلی غیبت کبرای خود را به امر الهی رقم زدند. غیبت امام عصر(عج) به معنی ظاهر نبودن و عدم تشکیل حکومت است. در اینجا غیبت در مقابل ظهور است نه حضور. امام عصر(عج) همواره حضور دارند.
ائمّه(ع) سنّت پیامبر(ص) را حفظ کرده و در جامعهی اسلامی تزریق نمودند تا هر کس به دنبال اسلام حقیقی باشد، به آن دست یابد. آن حضرات با تجسّم عینی اسلام در وجود مبارکشان، تربیت شاگردان، احیا و تعلیم سنّت پیامبر(ص)، تدبیر امور دینی و دنیوی شیعیان در حاشیهی حکومتها(حکومت در حکومت) و ... کارنامهی درخشانی از خود به یادگار گذاشتند.
در دورهی نیابت خاصّه، امام زمان(عجّ)
چهار نفر را به نیابت برگزیده ، واسطهی میان خود و مردم قرار دادند و پس از نفر چهارم
غیبت کبرای خود را اعلام فرمودند. از روایاتی از ایشان و امامان قبل از ایشان استفاده
میشود که برای زعیم جامعهی اسلامی در زمان غیبت کبرا صفاتی هست که هر کس حائز آن
صفات باشند، نیابت عامّهی امام عصر(عجّ) را بر عهده خواهند داشت. شیعه همواره در تاریخ
با دشواریهایی که داشته، از رکون و تکیه بر حاکمان ظالم و طاغوت غاصب کناره گرفته
و در امور دینی و دنیوی خود به حصن حصین زعمای فقیه و عادل زمان خود پناه آورده است.
بزرگان و عالمان شیعه در طی 1100 سال دورهی غیبت کبری، همواره به عنوان حاکمان حقیقی جامعه شیعی و عناصری مشروعیّت یافته از ارادهی الهی، امور جامعهی شیعیان را تدبیر مینمودهاند.
نگاهی به زندگی و حوادث دوران حیات و آراء و نظرات افرادی هم چون، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سیّدمرتضی، خواجه نصیرالدّین طوسی، علّامه حلّی، شهید اول و شهید ثانی، مقدّس اردبیلی، شیخ بهایی، شیخ جعفر کاشف الغطاء، ملّا احمد نراقی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، شیخ فضل الله نوری، سیّدابوالحسن اصفهانی، آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی گواه این اعتقاد عمیق و ریشهدار تاریخی است که در قرون متمادی، فقیهان پارسا و آگاه به زمان مهرههای پراکنده و امور متفرقه شیعیان را به ریسمان حاکمیّت دینی و فقهی، یکپارچه و متحد میساختند.
شیعیان پس از حکومت 10 سالهی پیامبر خدا (ص) و دولت عدل و قسط 5 سالهی علی بن ابی طالب(ع)، جز در ادوار بسیار کوتاهی همچون حکومتهای آل بویه در مازندران و سربداران در خراسان، از حکومت دینی و فقهی اسلام تجربهای را در پیشرو نداشتند؛ با این حال دقّت نظر در اتّخاذ تدبیرها و تحلیل حوادث روزگار این عالمان و بررسی شرایط آن با هیچ قاعده و معادلهی سیاسی قابل تحلیل نیست! مهمترین فصل خیزش و رشد تفکّر حکومت فقهی و دینی به صورت کاربردی و عملی از دوران حکومت صفویّه آغاز شد و با گذشت 4 قرن پیشرفته ترین نوع حکومت دینی، با راهبری ولایت فقیه در قرن 14 هجری و با ظهور انقلاب اسلامی، رخ نمود.