راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند حاضر و ناظر این بلاگ جهت ترویج و تبلیغ مباحث معرفتی و بصیرتی ایجاد شده است امیدوارم که مفید فایده باشد

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

دلایل و عوامل رخداد واقعه عاشورا

دلایل و عوامل رخداد واقعه عاشورا 

شهادت حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) را می توان معلول علّت نامه ای دانست که اجزای این علت به صورت حلقه هایی پیوسته به هم ، به یکدیگر مربوط هستند و غفلت از نقش خواص یعنی عالمان، حاکمان، محدثان و امیران حج بیانگر نا آشنایی با فرازهای مهم و تعیین کننده ی تاریخ است. 

البته بحث علت تامّه و معلول، یک بحث فلسفی است؛ اما دخالت دادن آن در مباحث اجتماعی و سیاسی، عمل ناروایی نیست، زیرا نمی توان تاریخ و حوادث تاریخی را پدیده ای مستثنا از قوانین علّی و معلولی دانست. با این بیان حلقه های این علت را می توان این گونه تبیین کرد:

حلقه ی اول:

جریان سقیفه: اجتماع سقیفه و به دنبال آن انحراف افکار عمومی مسلمانان از امیر المومنین امام علی (ع) و در انزوا قرار گرفتن آ ن حضرت حادثه ای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام قلمداد می شود، هر چند که جامعه ی اسلامی با انتخاب خلیفه ی اول به ظاهراً از هرج و مرج نجات یافت،ولی این امر_اجتماع سقیفه) آثار بسیار بدی در افکار و روش و منش جامعه بجای گذشت از جلمه ی آثار این جریان و این انتخاب، بی توجهی به شایسته سالاری در لوای توجه به مردم سالاری، شیوع دنیاپرستی به جای حق خواهی، تفوق فاضل بر افضل و خلط میان مقبولیت و مشروعیت و ظهور اختلاف میان مسلمانان و درهم شکسته شدن حرمت بزرگان دین و در رأس آنان همه آنها شهادت ولایت و امامت بود و چنان که ملاحظه شد اصحاب مشهور و بزرگان قوم در پیشبرد این مرحله نقش اساسی داشتند.(شهید کردن و کنار زدن امامت و ولایت )

 

حلقه ی دوم:

استحاله ی ارزش ها: اساس همه ی تحولات و حرکت های بزرگ و کوچک و بنیادی و غیربنیادی، پیدایش تحول در باورها و اعتقادهاست. با رخ داد شورای سقیفه، کم کم تلاش برای دست یابی به هدف به هر نحو ممکن، امری رایج شد. تعصبات قومی که پیامبراکرم (ص) سالیانی دراز صرفاً با آن مبارزه کرد دوباره جلوه گری نمود. دنیاپرستی که روزی گناه محسوب می شد کم کم به صورت فعلی عادی جلوه کرد.

 

حلقه ی سوم:

تجلی استحاله ی ارزش ها در عرصه ی سیاست: انتخاب زمامداران بی کفایت و کم بهره از دانش و تقوی به مرور زمان مخصوصاً در دوران خلافت خلیفه ی سوم و بعد از شهادت امام علی (ع) .

نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است اینکه زمامداران در نظام اسلامی تنها مجری امور و کارگزار اعمال در جامعه نیستند؛ بلکه رفتار و عملکرد او حاکی از دیانت صحیح و الگوی مناسب برای همگان است. با این حساب انتصاب زمامداران نالایق، زمینه را برای انحطاط جامعه اسلامی و ترویج دنیاپرستی مساعد می کرد.

حلقه ی چهارم:

تزویر و تهدید و تطمیع معاویه: از جمله اولین اقدام های معاویه استخدام خواص برای این منظور بود. وی شیطان صفات و با هوشانی بی عقل  چون عمرو عاص، زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه را به استخدام خود در آورد و از هوش فاقد عقل آنان در امر مملکت داری بهره مند شد. معاویه خود نیز شخصاً آدم باهوشی بی عقلی  بود. بردباری عوام فریبانه اش باعث جلب دوست و دشمن به او شد. به ظواهر شعائر دینی توجه داشت و اندیشه و مخصوصاً ظاهرش غلط انداز بود و گاهی با تطمیع، امور را پیش می برد و گاهی با تهدید. این سه امر یعنی تزویر و تهدید و تطمیع سلاح برنامه ی معاویه بود که باعث همراهی عوام و خواص با معاویه می شد. تبلیغات مسموم معاویه و عمرو عاص علیه آقا امیر المومنین امام علی (ع) به منظور مشوّه کردن چهره ی موجه ایشان و جعل احادیث دروغین مبنی بر منقبت خود و مذمّت امام علی (ع) مصادیقی از تزویر معاویه است.

حلقه ی پنجم:

نفوذ بنی امیه در میان مسلمانان: بنی امیه که اساس و پایه ی حکومتشان با خلافت خلیفه ی سوم و سپس انتصاب معاویه به استانداری شام پی ریزی و سپس با شهادت حضرت امیر (ع) و انزوای امام حسن (ع) تثبیت شد، از آنجا که به نام اسلام و خلافت اسلامی بر مردم حکومت می کردند. مخصوصاً در ایام حج به عنوان امیرالحاج نقشی بسزا در دگرگونی و مشوّه کردن افکار عمومی داشتند، زیرا پر واضح است که آنان هیچ گاه در مقام تبلیغ حقانیت خاندان پیامبر (ص) نبودند؛ بلکه همه ی همَّتشان را صرف جدا کردن مردم از خاندان پیامبر (ص) می کردند.

حلقه ی ششم:

کناره گیری امّت از امام حسن (ع) و پیوستن به معاویه: نقش عوامل گذشته، جدایی تدریجی امت اسلامی از حق و پیوستن تدریجی آنان به باطل بود.

در این میان نمی توان نقش انکار ناپذیر دو گروه را انکار کرد. نقش معاویه و نقش خوارج که آن ها نیز به نوعی بازگشت به یک امر دارند و آن جرئت و جسارتی که امت اسلامی پس از سقیفه در برابر اهل بیت پیامبر (ص) پیدا کردند. به این ترتیب امام حسن (ع) در میان اصحابی قرار گرفت که دنیا در چشمانشان بزرگ شده و زینت و زیور یافته بود، از جهاد دل خوش نبودند. غنودن در کنج آسایش را بر جنگیدن در میان میدان جنگ ترجیح می دادند. از این رو جانب امام حسن (ع) را رها کردند و جانب معاویه را گرفتند.

حلقه ی هفتم:

رویارویی کفر و فساد و باطل در برابر حق: همه ی عوامل دست در دست هم دادند تا اثری از حق و حقیقت و نشانه ای از دین و دیانت باقی نماند. با جنگ و فتنه و کارشکنی نتوانستند علی (ع) را از تأثیرگذاری باز دارند و نور وجودی اش را خاموش کنند؛ از این رو به ترور و شبیخون متوسل شدند. امام حسن (ع) را نیز ابتدا منزوی کردند و سپس به دست عامل نفوذی خود به او زهر خوراندند. و حالا نوبت خامس آل عباء و آخرین فرد از اصحاب کساء است.

با او چگونه رفتار کنند؟ بیعت بگیرند؟ که او اهل بیعت با یزیدی نیست که شمشیر را از رو بسته است. او را در مراسم حج ترور کنند که امام از این امر با خبر شده و رو به سوی عراق گذاشته است. پس راهی جز این نیست که او را به عنوان خارجی و کسی که از بیعت در برابر خلیفه ی زمان امتناع کرده است، معرفی کنند تا بتوانند به راحتی افکار عمومی را علیه او بسیج کنند و آنان را به رویارویی نظامی بکشانند و مردمی که اسلام را از طریق رسانه های وابسته به معاویه و واعظان و مبلّغان معاویه و یزید آموخته اند طبیعی است که به جای همراهی امام حسین (ع) به نبرد با او بپردازند و آخرت خود را سر طمع به مقام و دینار بفروشند.

این حلقه که در واقع معلول عوامل پیش از خود بود محقق شد و به این ترتیب شمشیری که 50 سال پیش، پس از رحلت پیامبر (ص) و با انعقاد جریان سقیفه از نیام برآمده و در کوره ی حوادث و فتنه های رنگارنگ روزگار تیز و برنده تر شده بود و در دست خاندان بنی امیه دست به دست گشت، در سال شصت و یک هجری قمری و به دست تیره روزانی چون یزید و عمر سعد و عبیدالله افتاد و سرانجام شمربن ذی الجوشن در روز عاشورا آن را بر حنجر امام حسین (ع) گذارد و آن شمشیر به پایان راه رسید تا شهادت امام حسین (ع) که حرارتی در دل های مؤمنان افکند، آغازی باشد برای نشان دادن راه کرامت، عزّت و حرّیت به همه ی ابنای بشریت.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۶
حبیب غفاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی