مبانی استکبار ستیزی در قرآن کریم
مبانی استکبار ستیزی
در قرآن کریم
مستکبر کسی است که می خواهد به بزرگی دست یابد و در صدد است که بزرگی خود را به فعلیت برساند و به رخ دیگران بکشد و متکبر کسی است که بزرگی را به عنوان یک حالت نفسانی در خود سراغ دارد و برای خود پذیرفته است.
بر اساس آن چه در فرهنگهای لغت آمده است؛ استکبار مصدر باب استفعال است و هم معنی با کبر و تکبر و به معنای تعظم و بزرگی دانسته اند و گاه آن را با مفهوم تعظم و تجبر نزدیک دانسته اند.
به طور خلاصه استکبار خود بزرگ بینی تعریف و معنی شده است.
پیشینه تاریخی استکبار به شیطان بر می گردد. او سالیانی دراز عبادت کرده بود ولی امر خدا ،مبنی بر سجده بر حضرت آدم(ع) بر او سنگین آمد و آن را دون شأن، مقام و مرتبه خود دانست. لذا زمانی که شیطان مغرور شد و استکبار ورزید از مقام قرب الهی سقوط کرد ودر پست ترین درجه ذلت و خواری قراز گرفت.
در احادیث و روایات قرآنی به کررات پیرامون استکبار موضوعاتی مطرح شده است. خداوند متعال در جایی می فرمایند؛ هرکس از پرستش خدا خودداری کند و بزرگی فروشد، و کسانی را که (از اطاعت خدا) خودداری کرده، (در مقابل خداوند) بزرگی کنند، به عذابی دردناک دچار می کند و آنان در برابر خدا برای خود یار و یاوری نخواهند یافت.
در همین اساس “علامه طباطبایی” بیان می فرمایند: «مستکبر کسی است که می خواهد به بزرگی دست یابد و در صدد است که بزرگی خود را به فعلیت برساند و به رخ دیگران بکشد و متکبر کسی است که بزرگی را به عنوان یک حالت نفسانی در خود سراغ دارد و برای خود پذیرفته است».
استکبار در قرآن کریم به چند شکل بشرح زیر بیان شده است .
۱- استکبار سیاسی
در این استکبار خداوند متعال اشاره مستقیم به حاکمیت فرعون دارد و می فرماید:
«ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفه منهم یذبح ابناء هم و یستحیی نساء هم انه کان من المفسدین».
ذات باری تعالی می فرماید فرعون در سرزمین (مصر) مردم را طبقه طبقه کرد؛ طبقه ای از آنان را زبون می داشت، پسرانشان را سر می برید و زنانشان را (برای بهره کشی) زنده بر جای می گذاشت.
خداوند متعال اشاره به مستکبران سیاسی دارد که حاکمیت سیاسی جامعه را به دست گرفته اند و بندگان خدا را کوچک، پست، نادان و حقیر و خود را قیم آنان می شمرند. بر همین اساس اشاره به استکبار فرعون، نمرود و همه حاکمان ستمگر در طول تاریخ دارد.
لذا پیامبرانی که در طول تاریخ مبعوث می شوند یکی از رسالت های اصلی آنان مبارزه جدی با استکبار است.
حضرت موسی(ع) به دلیل همین استضعاف بنی اسرائیل و به بندگی گرفتن آنان، بر فرعون اعتراض کرد، اما فرعون، نافرمانی موسی(ع) از خود را بهانه کرد و موسی(ع) صفت استکباری فرعون را یادآور شد.
۲- استکبار مالی و اقتصادی
استکبار اقتصادی و سلطه جویی اقتصادی به خاطر داشتن امکانات مالی یکی دیگر از مصادیق استکبار می باشد. بر اساس آیه قرآن؛ «ان قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوأ بالعصبه اولی القوه إذقال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین. و ابتغ فیما اتاک الله الدار الاخره ولاتنس نصیبک من الدنیا و أحسن کما أحسن الله الیک و لاتبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین»
که قارون از قوم موسی(ع) بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آنقدر به او داده بودیم که کلید آنها بر گروه نیرومندی سنگینی می کرد. آنگاه که قوم وی به او گفتند: شادی مغرورانه مکن که خدا شادی کنندگان مغرور را دوست ندارد و با آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فساد گران را دوست نمی دارد».
خداوند متعال اشاره به این موضوع دارد که کسانی که با گردآوری ثروت، به آقایی می رسند و قطب اقتصادی می شوند و بر توده مردم تفاخر می کنند مستکبر اقتصادی اند. بارزترین نمونه قرآنی آن قارون است که قرآن کریم در آیه مذکور به خود برتر بینی و تحقیر توده مردم از سوی قارون را اشاره می کند.
در حالی که خداوند می فرمایند «ما بسیار از کسانی را که پیش از او و قوی تراز او بودند، نابود کردیم. اما قارون نیز متذکر نشد و خود واموالش به زمین فرو رفت و هیچ کس نتوانست به کمک او بیاید».
۳- استکبار عبادی
استکبار از عبادت و پرستش و خودداری از اظهار خضوع و خشوع در برابر خداوند نوع دیگری از استکبار است.
خداوند متعال می فرماید: «و من یستنکف عن عبادته و یستکبر فسیحشر هم الیه جمیعاً… و اما الذین استنکفوا و استکبر وافیعذ بهم عذاباً الیماً و لایجدون لهم من دون الله ولیاً و لانصیراً»
کسانی که حاضر نیستند در برابر خدا پیشانی بندگی به خاک بسایند و اظهار بندگی کنند، عاقبت ذلیل و خوار خواهند شد. به هر شکل استکبار از اطاعت خداوند متعال باید دائمی و ادامه دار باشد. چرا که کسانی به ربوبیت و الوهیت خداوند معتقدند و اهل عبادت و اطاعت اند. ولی این اطاعت تا زمانی است که با شأن آنان سازگار باشد، خداوند را همراهی می نمایند و هرگاه امر خدا را خلاف شأن و مرتبه (ساختگی و دروغین) خود دیدند، از اطاعت سرباز می زنند و اظهار بزرگی می کنند.
به هر تقدیر در دوران معاصر، مستکبران این پندار نادرست را بر ملت ها تحمیل کرده اند که شرق بدون تکیه بر غرب نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، و سخن از جهان اول و جهان سوم و کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته را مطرح می نمایند. هر چند که در انقلاب اسلامی به همه عالم اثبات شد که با زدودن این اندیشه بی اساس ملتها می تواند با تکیه بر قدرت لایزال الهی و اعتماد به نفس به پیروزی برسند .