انسان وسرنوشت
انسان وسرنوشت
آیا انسان در تعیین سرنوشت خویش مختار است یا اینکه سرنوشت او از قبل
تعیین شده است ؟ و یا به سطح تلاش خود ما بستگی دارد؟ آیا سرنوشت
درست است، و قرآن بدان اشاره کرده است؟اگر خداوند قسمت و
سرنوشت هر کس را مقدور و مشخص کرده، پس چرا باید دعا کنیم؟ و یا
اگر تلاش ما موثر است پس نقش دعا در این میان چیست؟
انسان هر آن اختیار دارد که با انجام کارهای خوب یا بد، طبق «قدر» در
چارچوب مشیت الهی، سرنوشت آتی خود را تعیین کند.
به طور کلی باید گفت که قضا و قدر به دو دسته تقسیم میشوند:
قضا و قدر حتمی و قضا و قدر غیرحتمی.
• قضا و قدر حتمی ( قوانین طبیعی عالم هستی) : همان علل و
معلول یا سبب و مسببی هستند
که بیرون از اراده انسانها و موجودات دیگر قطعیت دارند و گریزی از آنها
نیست؛ مثل اینکه تمام موجودات
ممکن از عدم به وجود آمدهاند یا موجودات زنده همگی روزی میمیرند و یا
مثلا آب در شرایط عادی در 100درجه به جوش میآید.
نظام حاکم بر عالم هستى، نظام اسباب و مسببات است.
عالم هستى که یک پارچه تحقق فیض الهى است، با تکیه بر ارادهى
حکیمانهى خداوند بر اساس نظام علیّت (نظام اسباب و مسببات) استوار
شده است. در این نظام تحقق هر پدیدهاى با هر ویژگى و
خصوصیتى ناشى از علّت و سبب خاصى است. امام صادق(ع) مىفرماید:
ابى الله ان یجرى الامور الاّ باسباب، فجعل لکل شىء سببا
خداوند ابا و پرهیز دارد از جریان ا مور، مگر از طریق اسباب آنها، پس براى
هر چیزى سببى قرار داده است[1]
. به عنوان مثال، وقتى دانه گندم درون زمین قرار مىگیرد، نوع و کیفیت
خاک، شرایط آب و هوا، میزان نور و حرارت و کود و عوامل زیست محیطى،
مواجه شدن یا مواجه نشدن با آفت و... مجموعه عواملى هستند که علّت و
سبب رشد بوته گندم و مؤثر در کیفیت و میزان مرغوبیت آن هستند.
اگر خاک در شرایط بسیار مناسب باشد و آب داراى املاح مناسب و به میزان
کافى به آن برسد و از نور و حرارت و کود به میزان کافى برخوردار باشد و با
آفت مواجه نشود؛ تقدیر و سرنوشت این دانهى گندم،
شاخهاى پربار از دانههایى با کیفیت و طعم عالى خواهد بود. این یک تقدیر
الهى است. یعنى اگر این مجموعهى اسباب محقق شود چنین مسببى را
در پى دارد و اگر هر یک از عوامل فوق تغییر کند و یا با
آفت مواجه شود، گندم با کیفیت پائینتر روئیده خواهد شد. در مثال فوق
مشاهده مىکنیم که هزاران سرنوشت یا تقدیر در برابر یک دانهى گندم
است. یعنى به ازاى تحقق اسباب و علل مختلف، معلول و
مسبب مختلف خواهد بود. تقدیر الهى همین است که از هر علتى، معلول
مناسب با آن پدید خواهد آمد.
بنابر این روشن مىشود که تقدیر و سرنوشت (قضا و قدر) مبتنى بر قانون
علیّت که حاکم بر عالم هستى است، مىباشد
قرآن کریم مى فرماید : « یَمحو اللهَ ما یَشاء ویثبت وعنده ام الکتاب» «
خداوند هرچه را که بخواهد محو یا تثبیت مى کند و ام الکتاب در پیش او
است » (1۱) گرچه لوح محو اثبات به دست قدرت او است، منتهاى
مراتب خواست خداوند براساس قانون و حکمت است و بدون دلیل کارى انجام نمى دهد.
امام علی(ع) پای دیواری آسوده بودند و دیوار میخواست فرو بریزد. امام
(ع) از سایه آن کنار رفتند.
سوال شد آیا از قضا و قدر الهی فرار میکنی؟ پاسخ دادند که: «از یک قضا
و قدر الهی (که خراب شدن
دیوار بر سر آن حضرت باشد) به قضا و قدر دیگرش فرار میکنم (یعنی کنار
رفتن و خراب نشدن دیوار بر آن حضرت).» ...
در این روایت ۲ نکته ی اساسی وجود دارد
۱. ریختن دیوار یک امر طبیعی بوده که طبق معلول خود فرو میریزد
۲. این خود حضرت علی میباشد که با عکس العمل خود در برابر فرو ریختن دیوار کنار میروند
پس قضا و قدر غیرحتمی (قدرت اختیار و اراده ی انسان) یعنی ما در
آن زمینه یک قضا و قدر نداریم بلکه انواع قضا و قدر داریم که با دخالت اختیار
و اراده و انتخاب انسان یکی از آنان معین میشود.
از دیدگاه اسلام، خداوند انسان را به گونه ای آفریده که انتخاب مسیر صحیح
زندگی و تعیین سرنوشت و مقدرات از لحاظ سعادت و شقاوت با خود
اوست؛ یعنی قدرت تشخیص و گزینش و حق گزینش به انسان
داده شده است، ضمن اینکه رهنمودهایی توسط پیامبران برای انتخاب راه
صحیح داده شده، ولی حق انتخاب با خود انسان است.
پس خداوند سرنوشت انسانها را از راه اختیار و اراده خود آنان معین میکند
و چنین نیست که برای انسانها سرنوشتی اجباری و بدون اراده و
نقش آنان، مقرر و مقدر شده باشد.
در قرآن آمده است: « ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » (رعد/ 11 )
یعنی خداوند آنچه را به هر قومی مربوط است تغییر نمی دهد تا زمانی که
خود آنان آن را تغییر دهند..[2]
.»
«قَدَر» و «قَدْر» دارای معانی مختلفی چون اندازه، مقدار، اندازهگیری، تنگ
گرفتن... و بالاخره به معنای «سرنوشت» نیز آمده است[3]
شب قدر را هم که «لیلةالقدر» نامیده شده، بدان جهت است که در این
شب سرنوشت کارها اندازهگیری و رقم میخورد.[4]
. و واژة «سرنوشت» به معنای آنچه که از روز ازل برای انسان مقدّر شده و
به معنای، بخت و طالع نیز آمده است. [5]
مقصود از سرنوشت این است که انسان حاکم بر سرنوشت خود و در آن
مؤثر است و حتّی میتواند آن را تغییر دهد،[6]
لذا آیه با صراحت میگوید: سرنوشت و مقدّرات شما قبل از هر چیز و
هرکس در دست خود شما است
[۷]شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام
پایه و اساس ندارد، و پایه و اساس این است که شخص یا ملّتی بخواهد
سربلند، سرافراز، پیروز و پیشرو باشد، یا به عکس تن به ذلّت، زبونی و شکست دهند.
حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بیمقدّمه، دامان هیچ کس ملّتی را نخواهد
گرفت، بلکه این اراده و خواست اشخاص و ملتها، و تغییرات درونی
آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد.[۸]
نحوه پیمودن این مسیر به اراده انسان بستگی دارد و این همان قضا و قدر الهی است همان گونه که
امام علی(ع) می فرماید سعادت و شقاوت انسان در سایه کردار و
عمل اوست و خداوند اسباب تمام انسان ها را در جهتی که خلق شده اند فراهم می کند.
اگر کسی استعداد 150 سال عمر را دارد و شرایط بهداشتی را رعایت کند،
قضا و قدر و اصطلاحا تقدیر او این است که 150 سال عمر کند و اگر این
شرایط را رعایت نکرد، تقدیر او چیز دیگری است.از طرف دیگر قضا به معنی
فیصله دادن و تمام کردن و قدر به معنای اندازه و حدود است.
فرض کنید یک بمب میخواهد منفجر شود، تا علت این انفجار صورت نگیرد،
محال است انفجاری صورت گیرد، یعنی اگر هزار شرط برای انفجار آن لازم
است و 999 شرط آن فراهم است باز منفجر نخواهد شد و وقتی 1000
شرط فراهم آمد، قطعا منفجر میشود و این همان قضا است.
حال این بمب چه اندازه تخریب خواهد کرد و شعاع آن تا چه حد است، قطعا
تنها به اندازه نیرویی است که در آن بر اثر انفجار آزاد میشود. نه یک ذره
کمتر و نه یک ذره بیشتر و این همان قدر است. پس قضا و قدر همان نظام علت و معلول است.
در آیات متعددی پس از بیان وظیفه پیامبر (ص) در هدایت مردم و نشان دادن
راه حق بر این معنی تأکید شده که سرانجام این خود انسان است که
تصمیم می گیرد حق و هدایت را بپذیرد و یا راه ضلالت را بر گزیند.
از جمله می توان به آیات زیر اشاره کرد: « فذکر انما انت مذکر٭ لست
علیهم بمصیطر» (۹ ) « خلق را متذکر ساز که وظیفه تو غیر از این نیست و
تو مسلط بر تبدیل کفر و ایمان آنها نیستی »
«انا انزلنا علیک الکتاب بالحق فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل
علیها و ما انت علیهم بوکیل »
(۱۰)« ای رسول این کتاب الهی را ما به حق برای هدایت خلق بر تو
فرستادیم، اینک هر که هدایت یافت، نفع آن و هر که به گمراهی شتافت،
زیان آن بر شخص اوست و تو دیگر وکیل خلق نخواهی بود.»
به همین مضمون آیات 108 سوره یونس، 91 و 92 سوره نمل، 20 سوره آل
عمران و آیات دیگری که به این مضمون اشاره دارد.
اصل موضوع این است که از دیدگاه اسلام، انسان به عنوان موجودی به
حساب می آید که دارای فکر و
اندیشه و قدرت تشخیص و گزینش است و بدین لحاظ دارای کرامت و حیثیت
ذاتی است و بر دیگر موجودات برتری دارد
مرجع:
۱.(میزان الحکمه، ج 5، ح 8166)
[۲] .سوره رعد/ 11.
[۳] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، چاپ اول، 1412 ه ق، ص 660 ـ 657؛ و قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن، چاپخانه حیدری، چاپ دوازدهم، 1376 ه ش، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 5، ص 250ـ246.
[۴] . ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، چاپ خورشید، چاپ پنچم، 1372، ج 20، ص 470.
[۵] . عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، چاپخانه سپهر، چاپ اول، 1363، ص 736.
[۶] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چاپ هشتم، 1377 ه ش، ج 1، ص 371ـ368، انسان و سرنوشت.
[۷] . ر.ک: المیزان، همان، چاپ حیدری، ج 11، ص 341.
[۸] . ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 10، ص 145.
]۹]سوره غاشیه، آیه 21 و 22.
[۱۰] سوره زمر، آیه 41 .
[۱۱] سوره رعد, آیه 39