دلایل نیاز انسان به دین
دلایل نیاز انسان به دین
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگی، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضروری دانسته اند. البته این دسته در خصوص گستره حداقلی و حداکثری دین اختلاف نظر دارند.
برای بیان نقش دین در زندگی ضروری است برخی از دلایل لزوم دین و فواید آن بیان شود. بیان فواید و لزوم دین، هم، بطلان مبنای مخالفان ضرورت دین را اثبات می کند و هم نیاز انسان به دین را ضروری می نماید.
برخی از این دلایل و فواید عبارتند از:
1- رشد عقلی:
عقل برای هدایت و تأمین سعادت انسان کافی نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخی از واقعیات، نیاز به دین دارد. زیرا عقل در شناخت برخی از مسایل عاجز است و در تشخیص حق و باطل دچار مشکل می شود.
دین است که در برخی موارد زمینه های حکم عقل را فراهم می نماید و آن را در تفسیر زندگی، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک می کند. بر اساس نیاز عقل به دین است که یکی از فلسفه های بعثت پیامبران «رشد عقلانی» بیان شده است.
امام علی(ع) می فرمایند: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینه های عقل را آشکار سازند... .»[1]
استاد آیت اللَّه جوادی آملی می نویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضی از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهی و همچنین حقیقت معاد و چگونگی آن و احکام الهی را کاملاً درک نمی کند و باید آن ها را از نقل(حدیث) استفاده کند... .»[2]
2- تشریع قانون:
اندیشمندان باور دارند که انسان ها مدنی بوده و نیاز به زندگی دسته جمعی دارند تا نیازهای خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگی دسته جمعی، وجود قانون و اجرای آن است. زیرا بدون قانون نمی توان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایی قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند.
«ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلی ما بر آنچه که نمی دانیم، قطره ای در مقابل یک اقیانوس عظیم است؛ و این حقیقتی است که همه دانشمندان اعم از مادی و غیر مادی به آن معترفند... .»[3]
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر، این امر را ضروری می نماید که خداوند، هم باید قانون جعل کند و هم برای اجرای قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن ها با اجرای قانون، ارتباط انسان ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند.
در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبی است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشکیل شده و هدف آن راهنمایی انسان برای سعادتمندی است.»[4] امام صادق علیه السلام در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرموده است: «...هنگامی که ثابت کردیم خالق و آفریدگاری داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمی شود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت می شود که او سفیرانی میان بندگانش دارد که دستورهای او را به آن ها می رسانند و آن ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقای آن ها و ترک آن مایه فنای آنان می شود رهنمون می شوند.»[5]
3- اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسان ها به دین نیاز دارند؛ زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقی و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است.
از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزش های اخلاقی و کرامت انسانی، در لذت دنیوی، قدرت گرایی و ثروت ظهور می کند.[6] در مکاتب اخلاقی به وجود آمده، هر کدام خوشبختی انسان را در یک چیز دانسته اند: یکی در لذّت گرایی، دیگری در ترک لذّت، یکی در سود خواهی و دیگری در قدرت طلبی که «نیچه» فیلسوف آلمانی، خوشبختی انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیشتر می داند؛ حتی با از بین بردن انسان های دیگر. و این نشان از سر درگمی عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشری است و برای نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت. دینی که توسط رسولان الهی برای ما انسان ها آورده شده است.
به همین جهت پیامبر(ص) فرمود: «انّی بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛ به درستی که مبعوث شدم برای کامل کردن اخلاق.»[7] این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایی برای کسب فضایل و مفاهیم اخلاقی کافی نیست بلکه برای تشکیل جامعه آرمانی نیاز به مکمّل دارد که آموزه های اخلاقی است.
شاید بر همین اساس باشد که یکی از فلسفه های بعثت پیامبر(ص) تعلیم و تربیت بیان شده است.
دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقی نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجرای بایدها و نبایدهای اخلاقی است. عقل انسان ها نمی تواند هواهای نفسانی را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو(عقل و شهوت)، پیروز میدان، نفس اماره است.
شاید انسان ها خوب و بد و راه خوشبختی را بشناسند، اما انگیره و عاملی که بتواند آن ها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف باشد. بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حساب رسی قیامت و بیان ارزش های الهی و انسانی، و تشویق در راستای اجرای مفاهیم اخلاقی پشتوانه بسیار محکمی برای اخلاق انسانی به شمار می رود.
از این رو پیامبران الهی معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزانی که پیامبران با بهره گیری از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان می پردازند.
بر اساس نقش دین در زندگی و پرورش اخلاق است که برخی از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کرده اند. «تولستوی» می گوید: ایمان آن چیزی است که آدمی با آن زندگی می کند.[8] و دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهری در خصوص نقش دین می نویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است.» خواجه نصیر طوسی و بوعلی سینا نیز عقیده دارند که برای ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزه های آن نیاز است.[9] به طور مثال در مورد حرمت هم جنس بازی در اسلام، حضرت رضا علیه السلام قطع روابط جنسی با جنس مؤنث و در نهایت منقرض شدن نسل بشر از زمین را حکمت حرمت هم جنس بازی معرفی می کند.
نظام خانواده از نظر شارع مقدس، از اهمیّت خاصّی برخوردار است. به همین دلیل و نیز کارکردهای منفی زنا، از جمله انقطاع نسل و نسب، نفی خویشاوندی و قرابت، زوال حقوق نسبی و سببی، سرگردانی و حیرانی کودکان و شانه خالی کردن از تربیت آن ها، قتل و آدم کشی، بحران احترام و منزلت اجتماعی برای فرزندان زنازاده و ... شارع مقدس حکم به حرمت زنا داده است و بر این اساس، هم جنس بازی و آمیزش جنسی با حیوانات نیز ممنوع گشته است.
بنا بر این برای حفظ جامعه و زدودن بحران های فوق، شارع مقدس برای آمیزش های ممنوع، مجازات های سنگین قرار داده است. البتّه برای جرم شناسی و اثبات جرم نیز شرایط سختی از جمله شهادت چهار عادل را شرط نموده است.
4- راهنمایی به زندگی با آرامش:
انسان دارای دو بُعد مادی و معنوی است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایی دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادی تا اندازه ای موفق بوده اند؛ ولی تقویت و پرورش بُعد معنوی، نیاز به راهنمای دیگر دارد که دین است.
دین در ایجاد آرامش که یکی از نیازهای روحی انسان است، نقش بنیادی دارد؛ زیرا دین با راهنمایی خود، زندگی انسان را هدفمند نموده و زمینه هایی را فراهم می کند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختی ها و مشکلات زندگی را معنا دار نموده و به انسان آرامش می دهد.
یکی از نویسندگان در این خصوص می نویسد: «دین، اطلاعاتی را در اختیار انسان می نهد تا زندگی برای او در مجموعه هستی، میسّر و مطبوع شود. به تعبیر دیگر: بین آدمی و جهان و زندگی و خویشتن او آشتی بر قرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامی به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن، فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار می توانی مشکلات شخصی خویش را حل کنی...»[10]
قرآن کریم نیز یکی از پیام های دین را آرامش روانی می داند: «ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب»(آل عمران، 64) حق تعالی در آیه ی 21 سوره ی روم در مورد ازدواج می فرماید: «مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ»
اسلام، به عنوان دین فطری، به تمام نیازهای فطری انسان توجه نموده و هنجارها و احکام قابل توجهی را وضع نموده است. ازدواج فیزیکی از این هنجارهای فطری به شمار می رود که در جهت تأمین نیازهای جنسی و عاطفی، کنترل و نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی، تولید مثل و استمرار بخشیدن به اجتماع بشری، فرزندزایی، سکینه و آرامش و ... بسیار مؤثر است.
ازدواج در اسلام، هنجارها و احکام متعددی دارد که جملگی دارای کارکردهای مثبت و آشکارند. برای نمونه خواستگاری از ناحیه ی مرد با عنصر عفت و پاکدامنی و رعایت حیا و عزت و سربلندی و فراهم آمدن شرایط و تأمین امتیاز زنان هماهنگی دارد.
همچنین کارکرد اذن ولی، در ازدواج دختر، این است که به تعبیر استاد مطهری، زن اسیر محبّت، و مرد بنده ی شهوت است، بنا بر این، زن با زمزمه های محبّت مردان، به سرعت متأثر می شود. پس بر دخترِ مرد نا آزموده، لازم است که با پدرش - که از احساسات مردان بهتر آگاه است و سعادت و خیر دختر را می خواهد - مشورت کند. علاوه بر این که پدر با موافقتش خود را مسئول ازدواج دخترش می داند و در مراحل مختلف زندگی، همیار و همدم او خواهد بود. و کارکرد ازدواج کفو با کفو که به شدت مورد تأکید اسلام قرار گرفته، با توجه به نقش اشتراک فکری و اخلاقی در استمرار زندگی، روشن می گردد و حرمت ازدواج با کفّار نیز از این منشأ سر چشمه گرفته است.
امّا در زمینه ی کارکرد تعدد زوجات باید توجه داشت که اصل اولی در مسئله ی ازدواج تک همسری است. ولی آن گاه که در یک جامعه، در اثر جنگ های زیاد یا به علل دیگر، مردان زیادی از بین بروند و زنان بی سرپرست فراوانی باقی بمانند، در آن صورت وحدت زوجه باعث ضایع شدن حقّ تأهل برای زنان بی سرپرست و فساد اجتماعی آن ها می گردد.
5- معنا بخشی به زندگی:
یکی از فواید دین در «معنا بخشیدن به زندگی» ظهور می کند. این پرسش ها، پرسش های مهم همه انسان ها هستند: از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ به کجا خواهم رفت؟
واقعیت آن است که عقل به این پرسش ها جواب قابل قبول ارائه نکرده است؛ از این رو هنوز این پرسش ها وجود داشته و بشر از شناخت معنای زندگی عاجز است.
یکی از فواید دین این است که با طرح مبدأ و معاد و فلسفه آفرینش انسان، به زندگی معنا می بخشد. از این رو برخی از جامعه شناسان در تحلیل دین می گویند: «جوهر دین را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین در واقع، واکنشی در برابر تهدید به بی معنایی در زندگی بشری، کوششی برای نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنا دار است.»
یکی از نویسندگان می نویسد: «شاید این فایده دین(معنا بخشیدن به زندگی) از مهم ترین فواید دین باشد. زیرا زمانی زندگی برای انسان معنا دارد که بداند هدف و معنای آن چیست و برای چه آفریده شده است. در واقع اگر معنای زندگی را در جهت تأمین جاودانگی و ابدیت انسان تبیین کنیم، به یکی از عظیم ترین و اصلی ترین فواید دین دست یافته ایم. از این رو گفته اند: «سرّ حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگی اُخروی است و اگر جاودانگی مطرح نباشد؛ زندگی لغو و بیهوده، خواهد بود.»
6- برقراری قسط و عدل:
تاریخ انسان ها، چالش و اختلافات و ظلم هایی را شاهد بوده است؛ این در حالی است که بشر از عقل و دانش برخوردار می باشد، و عقل در چالش زدایی و ایجاد زندگی مسالمت آمیز موفق نبوده است. و همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقراری عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمی آید.
دین نخست، ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده و مردم را به ظلم ستیزی و حمایت از مظلومان سفارش کرده است؛ از این رو پیامبران الهی در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیری حق و باطل بوده است.
از سوی دیگر، دین، همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است. افزون بر این که اسلام، جهاد در راه عدل را لازم دانسته و همه پیروان ادیان الهی را به همگرایی و گفتگو فراخوانده است.
یکی از فلسفه های بعثت انبیا آزادی انسان ها از اسارت و ظلم پذیری و برپایی قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات(به خلق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.»(حدید، 25) و این همان نقش دین در زندگی است.
خداوند متعال در آیه ی 7 سوره ی حشر در مورد کارکرد «فیء» می فرماید: «ما أَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» در این آیه، بر قراری عدالت و ایجاد تعدیل اقتصادی در بین مسلمین، به عنوان کارکرد «فیء»، معرفی شده است؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی اظهار می دارد که عملیات «فیء»، منشأ گردش عمومی پول و ثروت و حذف انحصار مال از دست توانگران می گردد و با توزیع عادلانه، فاصله ی طبقاتی میان مسلمین از بین می رود.
در مورد روزه نیز همین بحث مطرح است. استاد مطهری علاوه بر جنبه ی عبادی روزه، در بیان آثار اجتماعی آن می نویسد: «اساساً یک فلسفه ی روزه این است که انسان را از ناز پروردگی خارج می کند... . ببینید در ماه رمضان چاقو کشی، آدم کشی، خراب کاری، قمار بازی، چه قدر کمتر می شود.» «هشام بن حکم از حضرت صادق علیه السلام، در باره ی علت روزه سؤال نمود و امام فرمودند: علت روزه آن است که غنی و فقیر مساوی گردند.» زیرا غنی هیچ گاه گرسنگی را ندیده است تا به فقیر رحم کند. چون غنی هر چه را بخواهد می تواند فراهم نماید. به همین جهت خداوند اراده فرمود که بین خلقش تساوی بر قرار کند و غنی را هم طعم گرسنگی بچشاند تا از این طریق اغنیا قلبشان نرم گردد و بر فقرا و گرسنگان ترحم کنند.
منابع:
1. جوادی آملی، انتظار بشر از دین؛ ص 45-40 و ص 24 و ص 37.
2. عبدالحسین خسرو پناه، قلمرو دین، ص 6 و ص 313 به بعد و کلام جدید، ص 276-272.[11]
پی نوشت ها:
[1] اصول کافی، ج 1، ص 16
[2] انتظار بشر از دین ، ص 40.
[3] پیام قرآن، ج 7، ص 51.
[4] انتظار بشر از دین ، ص 24.
[5] کافی، ج 1، ص 168.
[6] زین العابدین قربانی، اخلاق و تعلیم، ص 34 به بعد.
[7] پیام قرآن، ج 7، ص 28 – 29.
[8] انتظار بشر از دین، ص 37.
[9] جامعه شناسی دین، ص 179.
[10] انتظار بشر از دین، ص 46-45 .
[11] برگرفته از دایرة المعارف طهور.