راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند حاضر و ناظر این بلاگ جهت ترویج و تبلیغ مباحث معرفتی و بصیرتی ایجاد شده است امیدوارم که مفید فایده باشد

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان

داستان تعمیر قبر حضرت رقیه ( سلام الله علیها )

عالم بزرگوار مرحوم ملّا محمّد هاشم خراسانی (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:
عالم جلیل شیخ محمّد علی شامی که از جملۀ‌ علماء نجف اشرف می باشد به حقیر فرمود: جدّ امّی من جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبَش به مرتضی علم الهدی منتهی می شد، و سنّ شریفش بیش از 90سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. 
شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین (ع) را درخواب دید که فرمودند:‌به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذیّت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 

دختر به سید عرض کرد، ولی سید از ترس اهل تسنّن به خواب اعتنا ننمود. 
شب دوم دختر وسطی سید همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. 
شب سوم دختر کوچک سید همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. 
شب چهارم خود سید حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند:‌ چرا والی را خبردار نکردی؟ 
سید بیدار شد، ‌صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل درب حرم مطهر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، جسد را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 
قفل به دست هیچکس باز نشد، مگر به دست مرحوم سید، حرم را خلوت کردند، لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد و کفن صحیح و سالم است، لکن آب زیادی میان لحد جمع شده است. 
سید بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانوی خود نگهداشت و گریه می کرد تا اینکه قبر آن بی بی را تعمیر کردند. 
وقت نماز که می شد سید بدن مخدّره را بالای چیز پاکیزه می گذاشت. و بعد از نماز دوباره بر زانو می گذاشت، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند و سید بدن را دفن کرد. 
از معجزۀ این مخدّره این بود که سید در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست او را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سید به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود، نام او را سید مصطفی گذاشت. 
آنگاه والی، واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت، او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف حضرت رقیه و ام کلثوم و سکینه را به او واگذار نمود و فعلاً‌ هم آقا سید ابراهیم تولیت این کار را دارا می باشد. 
این قضیه در حدود سال هزار و دویست و هشتاد هجری بوده است(1) 
در «معالی» این قضیه را مجملاً نقل کرده و در آخر اضافه فرموده است: 
«آن سید جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، ‌دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده و پشت شریفش از زیادی ضرب مجروح بود» (2)

پی نوشت:

1- منتخب التواریخ / 365 ب 8 
2- معالی السبطین: 2/ 101

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۴
حبیب غفاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی