راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند حاضر و ناظر این بلاگ جهت ترویج و تبلیغ مباحث معرفتی و بصیرتی ایجاد شده است امیدوارم که مفید فایده باشد

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ب.ظ

اسارت و استقامت

اسارت و استقامت

امام زین العابدین  فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که‏ یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه‏ام زینب بسته بود. می‏گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین‏ بیست و دو روز از اسارت زینب  گذشته است، بیست و دو روز رنج‏ متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می‏کنند، یزیدی که کاخ اخضر او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود، آنچنان بارگاه مجللی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را می‏باخت. بعضی نوشته‏اند که افراد می‏بایست از هفت تالار می‏گذشتند تا به آن تالار آخری می‏رسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.

در چنین شرایطی این اسراء را وارد می‏کنند و همین زینب(س)  اسیر رنج دیده و رنج کشیده، در همان‏ مجلس چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که‏ یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد.

یزید شعرهای ابن‏زبعری را با خودش می‏خواند و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار می‏کند. زینب فریادش بلند می‏شود:

 «شَمَخَت انفک»! « اَظَنَنتَ یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساری ان بنا علی الله هوانا و بک علیه کرامه» ؟

 ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته‏ای (مثل برخی از حیوانات که بعد از عید برای اولین از طویله آزاد می شود و باد و هوایی بهاری به بینی شان می خورد هوایی و وحشی می شوند )   تو خیال می‏کنی اینکه امروز ما را اسیر کرده‏ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته‏ای، و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف‏ خداوند بر تو است؟؟؟؟!  

به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی، و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم .

(بحار الانوار، جلد 45، صفحه 133 و مقتل الحسین، مقرم، صفحه‏ 462 و لهوف، صفحه 76)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۶
حبیب غفاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی