راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2

مباحث معرفتی ، بصیرتی ، قرآنی ، اجتماعی و سیاسی

راه روشن2
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند حاضر و ناظر این بلاگ جهت ترویج و تبلیغ مباحث معرفتی و بصیرتی ایجاد شده است امیدوارم که مفید فایده باشد

خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان

۱۶۰ مطلب با موضوع «داستان های آموزنده» ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۲۲:۵۲
حبیب غفاری
رئیس ستاد انتخابات سال 88 گفت: اینکه نخواستند صندوق‌ها بازشماری شود یعنی تصمیم خود را گرفته بودند و تصمیم هم بازشماری صندوق‌ها نبود بلکه این بود که انتخابات را در دور باطل بیندازند زیرا بر فرض اگر دوباره انتخابات برگزار شود باز هم بازنده اعتراض می‌کرد و باز هم باید انتخابات مجدد تکرار می‌شد.
خبرگزاری فارس: کامران دانشجو رئیس ستاد انتخابات سال 88 شاید بهترین فردی باشد که بتواند تمام مسائل آن روزهای کشور را بازگو کند، روزهایی که جزء پرالتهاب‌ترین روزهای کشور بود.

در این دیدار 4 ساعته دانشجو ساعت به ساعت روز انتخابات و فردای آن روز را توصیف کرد و از شاخص‌های فتنه گفت و نقدی بر عملکرد دولت در عدم موضع‌گیری در برابر فتنه داشت.


وزیر علوم دولت دهم ناگفته‌هایی را هم در مورد دیدار نمایندگان کاندیداهای انتخابات 88 با امام خامنه ای  و صحبت‌های نمایندگانی را مطرح کرد که هم اکنون وزیر دولت یازدهم هستند.

بخش هایی از سخنان کامران دانشجو:
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۳
حبیب غفاری

شیخ رجبعلی خیاط : ایشان دل سوزانده و آه آن حیوان هم گرفته


افسران - شیخ رجبعلی خیاط و جوانی که دل گوسفندی را سوزاند!!!!


حاج آقا فاطمی نیا: یکی از صالحان برایم نقل کرد:
پیره زنی آمد خدمت « حاج شیخ رجب علی خیاط تهرانی» ( که اهل مکاشفه بود) و گفت: آقا پسرم جوان است و مریض شده هر چه حکیم و دوا کرده ام بی فایده بوده و تمام اطبأ جوابش کرده اند؛ یک فکری بکنید.
گفت:« حاج شیخ رجب علی» در آن وقت سرحال بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۳
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سر پرست، پس ...

 نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سر پرست، پس ...

افسران - یک سوال بدون جواب


سوال یک دختر بچه ۸ ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند :


ما در کلاس که ۲۴ نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۳:۱۹
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ

ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج

ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا

ذوالقرنین با سعی و تلاش و جهاد فتوحات خود را گسترش داد تا به سرزمینی بین دوکوه سر به فلک کشیده رسید.در این سرزمین مردمی در آسایش زندگی میکردندکه زبان تکلم آنها مفهوم نبود.در جوار آنان قومی وحشی و ستمگر میزیستند.این قوم وحشی و متجاوز و در عین حال گمراه کننده کسی نبودند جز قوم یاجوج و ماجوج.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۴:۰۷
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ

سخاوت امام حسین (ع)

سخاوت امام حسین  (ع)   

مردى اعرابى وارد مدینه شد و از کریم ترین مردم سوال کرد، امام حسین را به او معرفى کردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز یافت ، پشت سر آن بزرگوار ایستاد اشعاری را خواند.
امام حسین نمازش را سلام داده و به قنبر فرمودند: آیا از مال حجاز چیزى باقى مانده است ؟
گفت : بله ، چهار هزار دینار باقى مانده است .
فرمودند: آن را بیاور که نیازمند حقیقى آن آمده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۲۷
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ

صله رحم

  صله رحم  

روزى بین امام جعفر صادق  و یکى از پسرعموهایش نوه امام حسن مجتبى  به نام عبداللّه بن الحسن  اختلافى پیش ‍ آمد، به طورى که از سر و صدا و داد و فریاد آن ها، مردم جمع شدند.

ولى پس از گذشت لحظاتى آرامش پیدا کرده ؛ و از یکدیگر جدا شدند؛ و هر یک به سمت منزل خود رهسپار گردید.

صبح فرداى آن شب ، امام صادق  به سوى منزل عبداللّه بن الحسن ، حرکت نمود.

و چون جلوى منزل عبداللّه رسید و دقّ الباب کرد، کنیزى جلو آمد و گفت : کیست ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۰۷
حبیب غفاری
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۱۶ ق.ظ

ترجمه خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید

ترجمه خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید

«حضرت زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: »

سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود:

«سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.»


ای یزید آیا گمان می بری  که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟

پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر.


آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۰۸:۱۶
حبیب غفاری

خطبه علیا مخدره حضرت زینب کبری سلام الله علیها  در کوفه

بشیر بن خزیم اسدی گوید :

زینب دختر علی را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی را تا آن روز سخنورتر از او ندیدم؛

گویا که کلمات را با زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام جاری می نمود،

حضرت زینب سلام الله علیها به مردم اشاره کرد که ساکت شوید.

ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.

آنگاه فرمودند :

ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.

اما بعد :

ای مردم کوفه ، ای مردمان حیله گر و خیانت کار !!

گریه می کنید ؟؟

اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۰۸:۱۱
حبیب غفاری
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۸ ب.ظ

بانوی با کرامت و مسافر گرسنه

بانوی با کرامت  و مسافر گرسنه

بانوى با کرامت  در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى برخورد که گرسنه بود.

بانو کیفش را باز کرد تا  طعامی به مسافر احسان کند . مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى بزگوار دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۴:۵۸
حبیب غفاری
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۹ ب.ظ

اسارت و استقامت

اسارت و استقامت

امام زین العابدین  فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که‏ یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه‏ام زینب بسته بود. می‏گویند تاریخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین‏ بیست و دو روز از اسارت زینب  گذشته است، بیست و دو روز رنج‏ متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می‏کنند، یزیدی که کاخ اخضر او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود، آنچنان بارگاه مجللی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را می‏باخت. بعضی نوشته‏اند که افراد می‏بایست از هفت تالار می‏گذشتند تا به آن تالار آخری می‏رسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۹
حبیب غفاری
يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ

حکایتى زیبا از دیدار امام زمان(عج)

حکایتى زیبا از دیدار امام زمان(عج)   

یکى از شیعیان مدائن با یکى از دوستانش براى انجام مراسم حج، به مکه رفتند، در مکه و منى و عرفات، در همه جا با هم بودند، براى انجام قسمتى از مراسم حج به عرفات رفتند، در آنجا ضمن انجام عبادات خود، جوانى خوش سیما را در حال احرام دیدند که نشانه هاى مسافر بودن او از چهره اش دیده مى شد، در این میان فقیرى آمد و تقاضاى کمک کرد، آنها چیزى به او ندادند، فقیر نزد آن جوان رفت و تقاضاى کمک کرد، آن جوان چیزى از زمین برداشت و به آن فقیر داد، و آن فقیر براى او دعاى بسیار و عمیق کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۲:۰۱
حبیب غفاری

داستان تعمیر قبر حضرت رقیه ( سلام الله علیها )

عالم بزرگوار مرحوم ملّا محمّد هاشم خراسانی (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:
عالم جلیل شیخ محمّد علی شامی که از جملۀ‌ علماء نجف اشرف می باشد به حقیر فرمود: جدّ امّی من جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبَش به مرتضی علم الهدی منتهی می شد، و سنّ شریفش بیش از 90سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. 
شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین (ع) را درخواب دید که فرمودند:‌به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذیّت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۰۰:۲۶
حبیب غفاری

 پدر بزرگم !پس از یک قرن درخشش ، سحرگاه روز پنجشنبه 93/08/29جهان را به درود گفت. 



 پدر بزرگ عزیزم !!! با تو، باران بهاری‏م را پایانی نیست و بی‏ تو، پرنده ‏ای آشیان گم‏ کرده در جاده‏ های پاییزم.

تو که هستی، پنجره با بال‏هایی گشوده از آفتاب، باغچه را مرور می‏کند.

 با تو، نفس‏های مادرانه، تیررس اضطراب و تشویش را مجال نمی‏دهند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۰۱:۴۱
حبیب غفاری
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ق.ظ

بیایید حرمله نباشیم

بیایید حرمله نباشیم

تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش... که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد. من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد... پس بیایید حرمله نباشیم.

 شهید احمد رضا احدی

 

برگه های امتحانی رجایی، همیشه غیر از سوال یک درس هم داشت. درس هم آن جمله ای بود که با دقت بالای ورقه سوالات می نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۰۰:۳۵
حبیب غفاری
سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ب.ظ

شناسنامه ی پسردایی

شناسنامه ی پسردایی

شهید کسی است که به آخرین مرحله کمال خود رسیده است و راهش را با آگاهی، ایمان و خلوص می پیماید و همیشه پیروز و جاوید است.

شهیده مریم فرهانیان

 

لباس نظامی برادرش را پوشید و برای ثبت نام رفت. چه قدر به او خندیدند. شناسنامه ی پسردایی اش را برد، باز هم فهمیدند. شناسنامه اش را دست کاری کرد، باز هم فهمیدند. چند ماه بعد اعزام شد. آخر کمی بزرگ تر شده بود.

منبع : سایت صبح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۲۳:۴۲
حبیب غفاری
دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۵۳ ق.ظ

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلو “شام آخر”

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلو “شام آخر”

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو “شام آخر” دچار مشکل بزرگی شد: 

می بایست “نیکی” را به شکل؛ “عیسی” و “بدی” را به شکل “یهودا” یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.

کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانی‌اش را پیدا کند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۳ ، ۰۰:۵۳
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۰۱ ق.ظ

با حواس جمع تر و توکل بیشتر

 با حواس جمع تر و توکل بیشتر

به خدا قسم اگر می‌دانستم با هر بار که خونم ریخته می‌شود، بی‌حجابی آغوشِ حجاب را در برمی‌گیرد؛ حاضر بودم هزاران بار کشته شوم.

شهید یعقوب ابراهیم‌نژاد

چشم هایش را چسبانده بود به دوربین . زل زده بود تو آتش. از پشت شعله ها عراقی بود که جلو می آمد با کلی پی ام پی و تانک و آر پی جی . رفت بالا ی سر بچه ها و یکی یکی بیدارشان کرد. چند ساعت بیش تر طول نکشید . با کلی اسیر و غنیمت برگشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۹:۰۱
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ

چسبیدن دست مرد به دست زن در کنار کعبه

چسبیدن دست مرد به دست زن در کنار کعبه 

امام جعفر صادق (ع) حکایت فرماید: روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى، زنى چون دیگر مسلمان ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین عبایش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى - که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود - چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۰۸:۴۹
حبیب غفاری
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ

مادر ! اگه یه چیزی بخوام برام میخری ؟

مادر ! اگه یه چیزی بخوام برام میخری ؟

باید بدانیم که سه چیز انسان را بهشتی و جهنمی‌ می‌کند: تفکر، سکوت، کلام. 

جانباز شهید احمد بابکان

 

تازه از مدرسه برگشته بود . اومد پیش من و گفت : مادر ، اگه یه چیزی بخوام ، برام میخری ؟

با خودم گفتم حتما دست دوستاش یه چیزی _ خوراکی ای دیده ، دلش کشیده .

 گفتم : بگو مادر . چرا نخرم ! گفت : کتاب نهج البلاغه میخوام .اون موقع ( دوران طاغوت ) کم کسی پیدا میشد اهل قرآن و نماز باشه ،چه برسه به نهج البلاغه !

هر طوری بود بعد از چند روز ، مقداری پول جور کردم و بهش دادم. وقتی از مدرسه اومد ، دیدم تو پوست خودش نمیگنجه ؛ کتاب بزرگی دستش بود ، فکر نمیکردم برا خوندنش وقت بذاره ؛ اما از اون روز به بعد ، همیشه باهاش بود ؛ حتی توی جنگ .  شهید علی اکبر رحمانیان

منبع : دوقلوهای چنگ ، ص 72

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۵
حبیب غفاری

یازدهم محرم بر کاروان اسرا در کربلا چه گذشت؟

روز یازدهم محرم سال ۶۱ ه - ق است و روز عاشورا، امام حسین (ع) و یاران باوفای‌شان همگی به شهادت رسیده‌اند ... دشمنان آن حضرت همگی شاد هستند ولی انگار شعله نهضت امام حسین(ع) نباید خاموش شود... کاروان اسرای کربلا با حضور امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و بسیاری دیگر از اعضای کاروان سید الشهدا(ع) اندکی بعد باید به سوی کوفه حرکت کنند... .

 

رخدادهای روز یازدهم ماه محرم سال ۶۱ ه - ق پیرامون قیام امام حسین (ع) در ادامه می‌آید:

۱.حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر بن سعد ملعون در روز یازدهم محرم تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گزارد و آنان را به خاک سپرد.

 

وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا بانوان خاندان پیامبر(ص) را بر شتران بی‌جهاز سوار کردند و حضرت سجاد(ع) را نیز با زنجیر مخصوصی بسته و بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را مانند اسیران می‌بردند و از قتلگاه عبور دادند، نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین(ع) افتاد و لطمه‌ها بر صورت زدند و صدا به فریاد و ندبه برداشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۲۲:۱۴
حبیب غفاری
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ

درست نیست ما گوشت بخوریم

درست نیست ما گوشت بخوریم

انسان یک تذکر در هر 4 ساعت به خودش بدهد، بد نیست.

سردار شهید محمدابراهیم همت

 دور هم جمع شده بودیم و گوشت گوسفند را کباب می کردیم. هرکدام از ما سهم خودمان را برداشتیم و مشغول خوردن شدیم، اما شهید رضوی فقط مقداری برای خوراک خود برداشت و بقیه ی سهمش را به همسایه ی مستمندمان برد. وقتی بازگشت، از او سؤال کردیم این چه کاری بود که شما انجام دادید. وی در پاسخ ما جواب داد: «درست نیست که ما گوشت بخوریم و همسایه ی ما فقط بوی گوشت را استشمام کند.»

 شهید رضوی

منبع : سایت صبح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۶:۰۳
حبیب غفاری
سه شنبه, ۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ب.ظ

سزاى بى‌احترامى به تربت سیدالشهدا(ع)

سزاى بى‌احترامى به تربت سیدالشهدا(ع)

دانشمند مسیحى مذهب که از میهمانان عرفانى مسیحى در دربار شاه عباس بود مى گفت: مى توانم از ما فى الضمیر افراد خبر دهم.

 

شیخ حر عاملى صاحب وسایل الشیعه، در کتاب دیگر خود، اثبات الهداه نقل مى کند، طبیب معروف مسیحى به نام یوحنا مى گوید:

 

در دربار موسى بن عیسى یک از فرمانروایان مسلمان، سخن از درمان به وسیله تربت کربلا، پیش آمد.

 

یکى از مردان قبیله بنى هاشم حضور داشت و گفت: ما بیماران لاعلاج را از این راه درمان مى کنیم.

 

موسى بن عیسى که یک آدم ضد اهل بیت عصمت و طهارت بود دستور داد تا قدرى تربت حضرت سیدالشهداء را حاضر کنند، او در حضور همگان به عنوان جسارت و نیز به منظور اثبات بى پایگى مدعاى هاشمیان قدرى از آن را به نشیمن گاه خود ریخت ، ناگهان فریاد سوختم ، سوختم او بالا گرفت، در آن دم طشتى آوردند، جگر و کبد او در طشت ریختند، طبیب مسیحى از معالجه آن ناتوان شد و پس از چندى آن طبیب به زیارت امام شتافت در حالى که مسیحى بود ولى دیرى نپاید که مسلمان شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۳ ، ۲۱:۰۷
حبیب غفاری
دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۲۱ ق.ظ

نماز شب شبیه نماز جماعت

 نماز شب شبیه نماز جماعت

عاشورا پایه اصلی و ضامن بقای انقلاب اسلامی است و چشمه و جوشش انقلابهای دیگر است. شهید حسن منتظر قائم

 

چند روزى بود که براى ماءموریت به لشکر 17 رفته بودم . شب اول را بنده در حسینیه خوابیده بودم . در حالت خواب و بیدارى بودم که دیدم عظیم رزمندگان مشغول نماز هستند. آن قدر جمعیت زیاد بود که فکر مى کردى نماز جماعت است . این نمازها و التماس ها تاءثیر عمده خود را از فرمانده شهیدان آن لشکر گرفته بود.شهید بزرگوار زین الدین آن چنان مخلص بود که بر روى نیروهاى زیر دست این گونه تاءثیر گذار بود. به طورى که نمازهاى شبانه این لشکر در آن موقع زبانزد شده بود. 

منبع : نماز عشق - راوی:نعمت الله عباسى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۰۷:۲۱
حبیب غفاری
شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ق.ظ

ساده زیستى

ساده زیستى   

عمر بن خطاب گوید: با اجازه قبلى به حضور رسول خدا(ص) رسیدم ، و آن حضرت را در حجره (امّ ابراهیم ) ملاقات کردم ، دیدم بر فرشى بسیار ساده آرمیده، که قسمتى از بدنش روى خاک زمین و قسمتى دیگر روى فرش است، و زیر سرش متکائى از لیف خرما قرار دارد، و بر او سلام کردم در محضرش نشستم ، عرض کردم : ((اى پیامبر خدا (ص)تو انتخاب شده و برگزیده خداوند در میان همه مخلوقات هستى ، در حالى که قیصر و کسرى (شاهان روم و ایران ) بر فرشهاى طلاّ بافت و دیبا و ابریشم مى آرمند!! ولى تو که مقامت از آنها بالاتر است، در این وضع مى باشى ؟
در پاسخ فرمود: آنها (شاهان روم و ایران و...) در عیش و نوش و بهره مندى از لذتها و شادیها در همین دنیا عجله کردند، در حالى که دنیا محل گذر و ناپایدار است و بهره هاى آن نابود مى شود، ولى زندگى خوش ما براى آخرت ، تاءخیر افتاده است ، و ما سراى جاوید آخرت را برگزیده ایم.

مجمع البیان، طبرسی، ج 9 ص 88

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۴
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ

یادی ‌از ‌تخریبچی ۱۸ ساله + وصیت نامه

یادی ‌از ‌تخریبچی ۱۸ ساله + وصیت نامه

خواهر تخریبچی شهید مفقود الجسد "هادی رجب نسب" به بیان خاطره ای ازخداحافظی وی پرداخته است که خواندن آن نکات قابل تاملی را در بر دارد.  

 

او می رفت در حالی که مادر هم چنان نظاره گر قدم هایش بود. وقتی می خواست برود نگاهش ، نگاه خاصی بود، غریبانه، انگار نگاهش پر بود از حرف های نا گفته، دلواپسی، اما مصمم رفتن ...

روزهای آخر سرد زمستان بود ...گاه گداری از برنگشتنش حرف می زد، رفتنی که بازگشتی نداشت.

در نامه ای به برادر کوچکش نوشت :

"می خواهم برایت از والفجر چهار که شهید شدن پانزده نفر از نزدیک ترین دوستانم بود تعریف کنم .

محمود جان امروز صبح ساعت هشت بود که دلم غمگین و منتظر، لحظه شماری عملیات می کردم، ناگهان هواپیماهای عراقی دور پادگان را بمب باران کردند ، در همین حین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۳ ، ۰۹:۱۱
حبیب غفاری
يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ق.ظ

اندیشه مثبت و متفاوت

 اندیشه مثبت و متفاوت 

رابرت داینس زو- قهرمان مشهور ورزش گلف آرژانتین زمانی در یک مسابقه موفق شد مبلغ زیادی پول برنده شود.

در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه زنی بسوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد.

زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش ازدست خواهد رفت.  قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.

هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: ساده لوح خبر جالبی برات دارم!

آن زن اصلاً بچه ای ندارد که مریض بشه یا سالم ، حتی او ازدواج هم نکرده.اون به تو کلک زده دوست من!

رابرت با خوشحالی جواب داد: “خدا رو شکر! پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده!

 این که خیلی عالیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۳ ، ۰۱:۳۳
حبیب غفاری
پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ق.ظ

ویژه نامه امام علی النقی (هادی) علیه السلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۱۱:۲۴
حبیب غفاری

نگاهی گذرا به اخلاق خانوادگی امام محمدباقر علیه‌السلام  

امام محمدباقر علیه‌السلام فرمودند: «مَن حَسُنَ بَرّهُ بِاَهلِهِ زید فی عمره؛ هر کس با روشی نیکو و پسندیده به همسر و فرزندان خود نیکی کند عمرش طولانی می‌‌‌شود»

امام محمد باقر علیه‌السلام، به لحاظ ویژگی‌‌های اخلاقی و برتری‌های علمی در زمان خود شهرت فراوانی یافت (1) و قبل از ولادتش مورد عنایت خاص پیامبر و امامان قبل از خود بود.

جابر بن عبدالله انصاری سلام خاص رسول گرامی اسلام را به امام باقر علیه‌السّلام رساند. (2) ایشان در عصر خود در زهد و علم و عظمت و فضیلت سرآمد همه عالم  بود و مقام علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۱۰:۳۹
حبیب غفاری
پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ

مواظب باش آخ نگی

مواظب باش آخ نگی

دوستی با خدا باید به قدری زیاد باشد که برای رضایت خاطر او هر دشواری و ناهمواری برایمان آسان و هموار جلوه کند.

شهید سید مصطفی واجدی

 

یک سنگر با سقف کوتاه داشتیم . لطیفه ما در این سنگر این بود که مواظب باش موقعى که از رکوع بر مى خیزى آخ نگی که نمازت باطل میشه؛ چون آن قدر جا تنگ بود و سقف کوتاه بود به زحمت و با مشقت نماز مى خواندیم و ممکن بود در اثر درد گرفتن کمر هنگام برخاستن بگوییم آخ کمرم  

منبع : نماز عشق - راوی: علی اکبر قاسمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۰:۳۰
حبیب غفاری